سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لینک دوستان
درباره
اسماعیل رهیده

اهل استان یزد شهرستان طبس - منطقه دستگردان می باشم. یاد ایام وبلاگی است که در سال 2005 با همراهی دوستانم در گروه های آموزشی مشهد مقدس آغاز و مقدمه ای برای وبلاگ نویسی مدارس گردید .

جستجو
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
یاد ایام (جعفرآباد)
Slide 1

این روزها همه می‌زنند
روزگار غمباری را سپری می‌کنیم که هرکس، هرچه و هرجا که دستش برسد از آن می‌زند تا توازن مالی خود را برقرار کند.
ناگوارتر و تلخ تر از اتفاقات کلان اقتصادی که این روزها همه درباره اش صحبت می‌کنند شاید همین رخدادهای پیدا و پنهانی باشد که در گوشه گوشه شهر همه را به فکر فرو برده اما ماجرا آنقدر خرد و جزئی است که کسی درباره اش حرفی نمی‌زند.
این روزها همه می‌زنند. یکی از زندگی خود، یکی از تفریح و معاشرت و کسی هم اگر دستش برسد و امکانش را داشته باشد از خدمت یا محصولی که به مردم تحویل می‌دهد. این روزها گذرتان به هر صنفی بیفتد و سر و کارتان با هر قشری باشد به وضوح می‌توانید از کاهش کیفیت و کمیت و خدمات ارائه شده مطلع شوید.
کافی است از رستورانی غذا بگیرید، سر و کارتان به بیمارستان بیفتد، لباسی سفارش دهید، جنسی بخرید، اتومبیلتان را به تعمیرگاه ببرید و یا اینکه به نحوی با مراکز خدماتی در ارتباط باشید، خواهید دید که چگونه از یک جای کار می‌زنند و کم می‌گذارند تا به خیال خود، دخل و خرجشان با هم بخواند.
مثال معروف و عامیانه این "زدن" را وقتی می‌بینیم و می‌شنویم که بسته چیپس یا پفکی باز می‌شود و در کنار حجم زیادی از هوا، مقداری خوردنی هم یافت می‌شود! قضیه روشن است فلان کارخانه برای بقا و سوددهی، از محصول خود می‌زند. اوضاع دیگر مواد خوراکی هم بهتر نیست. تولیدکنندگانی که نمی‌توانند قیمت محصول خود را افزایش دهند از محصول کم می‌کنند. رستوران هایی که ظرفیتشان برای افزایش قیمت یک پرس غذا به پایان رسیده و کششی برای افزایش قیمت ندارند یا از طول سیخ می‌کاهند یا از مخلفات غذا می‌زنند یا بی خیال کیفیت و مواد مرغوب می‌شوند.
صبر کنید، داستان هنوز ادامه دارد. کارمندان بخش خصوصی و ادارات غیردولتی این روزها می‌بینند که مدیر شرکت از نابسامانی اوضاع اقتصادی به ستوه آمده و در اولین گام، اقدام به قطع مزایای جانبی و امتیازات کاری کرده است. کارمندان هم که حقوق و پاداش را متناسب با حال و روز خود نمی‌بینند به صورت متقابل تا جایی که بتوانند از کار می‌زنند.
آنها که زمانی که سفر سالیانه دبی و تایلندشان قطع نمی‌شد، با افزایش بی سابقه قیمت ارز از مسافرت های خارج از کشور خود می‌زنند، خانواده هایی که امکان پذیرایی و برپاکردن سفره های شام را ندارند از مهمانی های خانوادگیشان می‌زنند. گروه دیگری که زمانی به برنامه های فرهنگی، هنری بها می‌دادند از کنسرت موسیقی و سینما تئاترشان می‌زنند. دوستان و رفقایی را می‌شناختم که پای ثابت رستوران ها و بوفه های گران قیمت تهران بودند. این روزها که هزینه های زندگی سرسام آور شده، این ها هم از رستوران بازی هایشان می‌زنند.
جوانانی که اهل استخر و بدنسازی و اجاره زمین فوتبال و دیگر سالن های ورزشی بودند با وضعیتی که برایشان به وجود آمده از ورزش خود می‌زنند.
مادری که نیازهای مختلف اعضای خانواده را می‌بیند از سفره رنگین می‌زند. پدری که درخواست های فرزندانش را می‌بیند از لباس نوی شب عید خود می‌زند.
خانواده متدینی که می‌بیند سه شب اقامت در مشهد چه هزینه هایی اضافه بر حد معمول تحمیل می‌کند به امام زاده صالح رضایت می‌دهد و از زیارت می‌زند. نوعروس و مادرِ حیرت زده، وقت خرید، با بغض و آه، از جهاز و جنس عالی می‌زنند. ماه داماد و پدر، هنگامِ رفع احتیاج، از برای دفع کسری های خود، این در و آن در می‌زنند.
بستگان و قوم و خویش، البته حق دارند ولی، موعدِ چشم روشنی با شرم و حزم و احتیاط، از سکه و زر می‌زنند.
مردمانی هم که البته ندارند هیچ آه در یک بساط، از سر ناچاری و درماندگی، بر سینه و سر می‌زنند.
ماجرا اما به همین جا ختم نمی‌شود. گروه دیگری هم هستند که جور دیگری می‌زنند. آنهایی که دستی در تولید نداشته یا امکانی برای کاهش محصول ندارند، صبورانه اوضاع را نظاره می‌کنند و به وقتش از جیب مردم می‌زنند. این دسته از افراد کاری ندارند که قیمت ها چه وضعی پیدا می‌کند و اقتصاد چه حال و روزی دارد. اینها خودشان مستقیم با مردم طرف حسابند و هرچه ارزش پولشان کم شود یا تورم افزایش یابد، آن را به وقتش با مشتریانشان حساب می‌کنند.
دندانپزشک یا جراح متبحری که با علم به نیاز بیمارانش، تعرفه هایش را ماه به ماه افزایش می‌دهد، راننده تاکسی که در آخرین ساعات شب یا زیر بارش باران، بیچارگی مسافران را فرصت خوبی برای دو برابر کردن کرایه می‌بیند، خرده فروشی که قیمت خرید را نادیده گرفته و قیمت اجناسش را به روز تعیین می‌کند، اینها همه از جیب مردم می‌زنند و در دلشان استدلال خاص خودشان را دارند: «فرقی نمی‌کند تورم چقدر باشد و هزینه هایم چقدر افزایش پیدا کند، وضعیت هرچه شود من هم از مشتریانم را می‌گیرم و کسری را جبران می‌کنم
گروه دیگری هستند که نه تولیدی دارند، نه فروشی دارند و نه خدماتی که از آن بزنند. این ها در مواجهه با مشکلات و گرفتاری های روز، کم طاقت تر و کم توان تر شده، اعصابشان یاری نمی‌کند و در نتیجه از لطف و نوعدوستی خود می‌زنند. این ها دیگر دست نیازمندی نمی‌گیرند، میزان یاری و نیکوکاریشان افت می‌کند. در اختلافات کوتاه نمی‌آیند، از خودگذشتگی نمی‌کنند و از انسان دوستی و ... خود می‌زنند.
این بخش آخر شاید خطرناک ترین نوع "زدن" باشد؛ اتفاقی که اثرات اجتماعی نگران کننده ای داشته و زندگی در جامعه را سخت می‌کند.
اینها که همه گفته شد شاید پاسخ به یک سئوال را برای ناظران راحت کند: "چرا با وجود این همه گرانی و تورم افسارگسیخته، نشانی از نارضایتی عمومی ‌و یا بروز مشکلی جدی را در سطح جامعه نمی‌بینیم و به ظاهر همه چی آرام است؟"

پاسخ این است: این روزها همه می‌زنند .... هرکس، هرچه و هرجا که دستش برسد می‌زند.

سالک(جملگی رهرو راهیم...






بعضی اسناد تاریخی حکایت ازآن دارد که دریایی بزرگ به نام تتیس درمکان کنونی کشور ما وجود داشت که براثر تغییرات محیطی به مرور خشکید و شاید  طبس نیز به  اذعان پاره ای  نوشته ها برگرفته از این نام باشد شهری که در جریانات اخیر زمزه هایی از خشکاندن این شهر که به نگین کویر مشهور است ،به گوش میرسد .

آنچه از همه بیشتر حایز اهمیت است آثار و معادن باقی مانده وعلی الخصوص معادن زغال سنگ است  که با وجود آب در این منطقه رونق وپیشرفت  بهتری حاصل خواهد کرد . مسلما در صورت عدم وجود این مایه آبادانی وفراهم نشدن بسترهای اشتغالزایی که از مهمترین نیازهای  جوانان این منطقه می باشد،روز به روز شاهد مهاجرت روزافزون قشر تحصیلکرده  این شهرستان خواهیم بود .  

مشکلات آب استان یزد علی الخصوص با عنایت به فرمایشات مقام معظم رهبری در اولویت امور این استان قرار گرفته ولی در تصمیمات تخصیصی آب به شهرستانهای استان سهم بزرگترین شهرستان این استان فقط حفر چند حلقه چاه و یا سدهای کوچک و غیر پایدار است که به اذعان امام جمعه محترم بخش دستگردان ( بزرگترین بخش از نظر وسعت در این شهرستان )به دلیل قرار گرفتن این سدها بر روی گسل های و شکاف های زمین شناسی هر از چند گاهی آب آن فرو کش می نماید .البته این دلیل براساس شواهد وعلی الخصوص زلزله فراتر از 7 ریشتری سال 57 این شهر و وجود چشمه های آب گرم فراوان در اطرف این شهر بسیار محتمل ،به نظر می رسد .مهمتر اینکه   موضوعی مبنی بر رفع مشکل آب شهرستان طبس با انتقال مستقیم از استانهای همجوار شاعبه الحاق طبس به استان اصفهان را نیز دامن زده است .

بعد از انتخابات اخیر مجلس شواری اسلامی ، به نظر می رسید با رایزنی های نماینده محترم  ، شهر و مردم طبس دوران تشنج ناشی از انتزاع از یزد و الحاق به یکی از استانها ی خراسان را به خوبی به فراموشی سپرده بودند که طرح موضوع انتقال مسقیم آب علاوه بر طرح بحث انتزاعی جدید ،موضوعات گذشته را نیز دامن زده است .این در حالی که مسئولین شهرستان طبس بارها و بارها بر وحدت وانسجام بیشتر واتفاق نظر عمومی بر ابقا در استان یزد  تاکید نموده اندولی مع الاسف مسئولین ارشد استان  به تصورعوام هیچ گامی  در راستای این آرامش بر نداشته ودر چندین مورد با رفتارهایی مشابه به این شاعبه ها دامن زده اند .

 دفتر امام جمعه محترم شهرستان از مردم شهر درخواست نموده که در حال حاضر  هیچ اقدامی نکرده و منتظر پی گیری مسئولین باشند .این در حالی است که در اغلب مناطق بخصوص بخش دستگردان (که اطلاع کامل دارم) مردم برای تهیه آب هنوز به شیوه های قدیمی با ظرف اقدام به تهیه وذخیره آب از قناعت بخش مرکزی این شهر می نمایند که با اعلام نظر مسئولین بهداشت در خصوص ارتباط ایجاد شده بین چشمه های قنات با چاههای حمام عمومی این شهر، سردر گمی های زیاد را برای مردم ایجاد نمود. فقط افرادی که توان خرید دستگاههای تصفیه داشته اند در آشپزخانه های خود شیر آب جداگانه ای را به آب تصفیه شده تخصیص داده ا ند.مردم شهر طبس نیز برای تهیه آب شرب  مشکلات عدیده ای دارند که مسئولین استان بخوبی به آن واقف بوده وبارها با صرف بودجه هایی گاه هم سنگین این موضوع بطور مقطعی حل گردیده است .بی شک وقتی شهری که در اینده می تواند از قطب های صنعتی کشور باشد در تهیه اب شرب مردم مشکل دارد چگونه می تواند  آب مورد نیاز کارخانجات زغال شویی، کک و معادن زغال سنگ، و صنایع مربوط به فرآوری معادن ونیروگاه را به طور قطعی فراهم نماید .

در سایر اظهار نظرها نیز مدارکی  در خصوص حذف طبس وتخصیص سهمیه این شهر به دیگر شهرهای استان ، به دلایل وعقاید شخصی مسئولین بچشم میخورد آنجایی که در موضوعی با عنوان عدالت در تقسیم آب به قلم دکتر یزدانیان ذکر گردیده که برخی از شهرها نظیر ابرکوه حتی سهمیه آب خود را از خط اول نیز در جداول مشاهده می نمایند .هر چند در ادامه ایشان نیز دخالت دادن موضوع الحاق وانتزاع راسبب  تصیم مدیران ارشد استان می داند  ولی این بدگمانی در حال حاضر یکی از مهتمرین دلایلی است که در گفت وشنودها بازگو می گردد. امید است هیچ گاه چنین نباشد که مسئولین ارشد یک استان بخواهند هنوز با فرهنگ قومی وفبیله ای زندگی کنند .

طبس ومردم این شهرستان و حوزه انتخابیه با آفریدن حماسه ای تازه ( با رای بالاتر از 44 هزار  به یک نماینده (دکتر عبدالله زاده )که در هشت دوره قبلی نظیر نداشته) نشان دادند که با وجود تلاشهای بیگانگان به جهت نفاق در بین این مردم خداجو و همیشه در صحنه خواهان وحدت و انسجام در کلیه ارکان نظام می باشند مردم شهر دارالمومنین طبس نیز   در 8 سال جنگ تحمیلی  براساس آمار موجود  ازطلایه داران  خط مقدم دفاع از  ایران اسلامی  واعتبار ایرانی بوده و در شرایط کنونی  با پیروی و یادآوری  منویات مقام عظمای ولایت ،بصیرانه خواستار پاسخگویی مسئولین و احقاق حقی هستند که در مصوبه شواری عالی اب سال 1383 ونیز مصوبات دولت برای بهرمندی طبس از خط دوم انتقال آب به استان واین شهر کویری  تاکید گردیده است  

لذا از مسئولین  محترم استان که بی شک به مشکل آب در شهر طبس ایمان دارند:  خواهشمندیم باعنایت به عمومی شدن موضوع ،ضمن اصلاح طرح مذکور به جهت شفاف نمودن موارد مطروحه ،در رسانه عمومی پاسخی صریح و قانع کننده به سوالات مردم و نماینده محترم این شهرستان ارائه نمایند ، تا با  رفع ابهامات ایجاد شده زمینه وحدت بیشتر را در این استان کویری فراهم نمایند سوالات نماینده مردم  در سایت های شهرستان طبس ذکر گردیده که از همه مهمتر این سوال جای بحث وتفکر دارد که :آیا مردم طبس با دیگر نقاط استان یزد متفاوتند و معنای عدالتی که آقایان تعریف میکنند همین است ؟؟؟؟و متقابلا  از نماینده محترم وکلیه دست اندرکاران شهرستان تقاضا داریم ضمن حمایت از طرح انتقال آب به شهرستانهای دیگر استان ، یکصدا و همدل در جهت تحقق  حق قانونی مردم ولایی شهرستان طبس  اهتمام ورزیده  ومردم را از لحظه لحظه پی گیری های انجام شده در این موضوع مطلع نمایند .  





طبس اب آب مشکل انتزاع الحاق

درعصر یخبندان، بسیاری از جانوران یخ زدند و مردند.
خارپشتها که سختی دوران را دریافته بودند، تصمیم گرفتند تا با نزدیکی به هم، خود را حفظ کنند.

وقتی به هم نزدیک می شدند، گرم می شدند، ولی خارهایشان زخمیشان می کرد وعذابشان می داد.

و وقتی از هم دور می شدند، از سرما یخ می زدند و می مردند.

بناچار مجبور بودند انتخاب کنند:
یا خارهای دوستان را تحمل کنند
یا در تنهائی یخ بزنند و نسلشان نابود شود
بهتر دانستند که جمع شوند و گرد هم بیایند
آموختند با زخم های کوچک نزدیکان زندگی کنند
چون گرمای وجودیشان ارجمندتر بود
اینگونه بود که توانستند زنده بمانند

پس
بهترین رابطه، آن نیست که اشخاص بی عیب و نقص گرد هم بیایند
بلکه آن است که هرکس بیاموزد خوبی های دیگران را ببیند و با بدی هایش کنار بیاید





عصرایران - رییس کمیسیون صنایع و معادن مجلس جزییات نهایی بسته ویژه عیدی دولت و مجلس را ارایه کرد.

به گزارش فارس ، رضا رحمانی اظهار داشت: جلسه مشترک دولت و مجلس از عصر امروز در نهاد ریاست جمهوری آغاز و دقایقی پیش به پایان رسید که در آن موضوعات مختلفی از جمله پرداخت بسته ویژه عیدی به مردم بررسی شد.

وی افزود: در این جلسه مقرر شد تا برای سهولت و شفافیت در پرداخت این کمک و نیز اینکه نیازهای هر خانواده با یکدیگر متفاوت است مبلغی بین 700 تا یک میلیون ریال به صورت نقدی برای هر نفر پرداخت شود.

وی ادامه داد: این مبلغ به ازای هر نفر هفته اول اسفند ماه به حساب سرپرستان خانوار واریز خواهد شد.

نماینده مردم تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس شورای اسلامی ابراز کرد: خانواده‌های تحت پوشش نهادهای حمایتی و افرادی که استحقاق آن ها برای عضویت در این نهادها تایید شده ولی هنوز در آن ها عضونشده اند نیز 20 درصد بیشتر از سایر گروه ها از این بسته ویژه بهره‌مند خواهند شد.

دکتر رحمانی اضافه کرد: این مبلغ علاوه بر یارانه بوده و قرار است یارانه اسفند ماه نیز در هفته آخر این ماه پرداخت شود.

رییس کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی گفت: این جلسه با حضور افرادی که قبلا مطرح شده بود برگزار شد و دوشنبه هفته جاری نیز جلسه دیگری خواهیم داشت.






ساعت حدود 7.45 وقتی بجه ها وارد کلاس درس می شوند طبق معمول مستخدم با آتشزنه مخصوص بخاری را روشن می کند به هر دلیلی بخاری بد می سوزد ظاهراً بخاری خام سوزی می کند و نفت بیش از حد معمول وارد سینی مخصوص اشتعال می شود همینکه بخاری گرمتر می شود نفتی که زیادی وارد کوره شده است شعله ور می شود حالت غیر عادی را دانش آموزان متوجه می شوند و به خانم معلم می گویند ، معلم به جای اینکه بچه ها را از کلاس خارج نماید سراغ مستخدم می فرستد حتی دانش آموزان از خانم معلم می خواهند که بیرون بروند ولی ایشان اجازه نمی دهد مستخدم نیز به جای اینکه از ورود بیشتر نفت به کوره جلو گیری کند ویابا کپسول اطفاء حریق که در کلاس موجود بوده است آتش را خاموش کند تصمیم می گیرد که بخاری را از کلاس خارج کند اما به تنهایی قادر به انجام این کار نیست چون معلم کلاس هم خانم بوده سراغ آقا معلم کلاس مجاور می رود تا با کمک ایشان بخاری را از کلاس خارج کند ، بخاری داغ بود یکی از بچه را می فرستد دفتر تا کهنه ای خیس بیاورند تا دستشان نسوزد بخاری را بلند می کنند تا دم درب کلاس می برند که به دلیل داغ بودن بیش از حد بخاری از دستشان می افتد و آتش شعله ور تر می شود تقریباً راه خروج مسدود ولی خانم معلم و آقا معلم ومستخدم از کلاس بیرون رفته بودند دانش آموزان که هیچ چاره ای نداشتند به انتهای کلاس که پنجره ای در آنجا قرار داشت مظلومانه تجمع کردند ولی شعله های آتش و دود صورت های آنها را مورد آسیب قرارداده بود در همین حین شیشه های پنجره ظاهراً به دلیل گرم شدن درون اتاق وسردی بیرون می شکنند و هوا در کلاس کوران می کند و موجب شعله بشتر نیز می شود به هر ترتیب ظاهراً با آمدن آتش نشانی و یا مردم بچه ها را از اتاق کلاس خارج و به بیمارستان منتقل می کنند تا اینجا خلاصه ای از ماجرا اما بعد از ماجرا :

بلافاصله مسئولین آموزش وپرورش و نوسازی مدارس استان در محل حضور پیدا می کنند و در اولین فرصت معاون عمرانی وزیر آموزش و پرورش از سوی وزیر مامور و از نزدیک محل حادثه را بازدید و در جریان موضوع قرار می گیرد و وزیر آموزش وپرورش نیز درمحل حاضر و در بیمارستان ضمن ملاقات دانش آموزان و دلجویی از اولیاء آنها ? رسماً از مردم استان وآن شهرستان عذر خواهی می کند ولی متاسفانه این مسائل کمتر در مطبوعات منعکس می گردد وبیشتر مسائل حاشیه ای و بداخلاقی های رسانه ای

اما مقصر این موضوع کیست ، آموزش و پرورش چه کاری باید می کرد که نکرده ، به نظرم مهمترین ضعف آموزش وپرورش در این جریان عدم آموزش مسائل ایمنی برای کادر اجرایی و آموزشی مدارس می باشد که در صورت داشتن آموزش لازم معلم ها ویا مستخدم خیلی راحت می توانستند از بروز این حادثه جلو گیری کنند ? اما اساساْ یکی از ضعف های جدی آموزش وپرورش عدم توانایی آن در موضوع نگهداری است نگهداری در زمینه های مختلف هم نگهداری نیروی انسانی  وهم نگهداری تجهیزات و هم ساختمانها ، آموزش وپرورش به منظور پاسخگویی به مسئله ساخت وساز فضاهای مورد نیاز در سالهای 1353 اقدام به تاسیس سازمان نوسازی ، توسعه وتجهیز مدارس با تصویب آن در مجلس شورای ملی وقت نموده است این اقدام یک گام بسیار موثر برای سامان دادن به موضوع ساخت وساز بوده است برای این منظور تشکیلات کوچکی در سطح استانی و سازمانی هم در سطح ستاد مرکزی  در نظر گرفته شد با توسعه کمی آموزش وپرورش و افزایش تعداد دانش آموزان به تدریج این تشکیلات در استانها تا سطح اداره کل ارتقاء یافته است ولی این سازمان در سطوح شهرستان و مناطق و مدارس در ساختار سازمانی خود تشکیلاتی ندارد بنابراین ساخت وتوسعه فضاها معمولاً با تعاملاتی که بین نقاط استانی نوسازی مدارس و نقاط استانی وشهرستانی آموزش و پرورش بوجود آمده است به خوبی انجام  می گیرد لکن موضوع نگهداری و مراقبت از مدارس و تاسیسات وتجهیزات آنها به عهده مدیر مدرسه که فردی با تحصیلات غیر مربوط به مسائل فنی ومهندسی ( ساختمان و معماری و تاسیسات) و سرایه دار که عمدتاً فردی است با تحصیلات پایین تر از دیپلم  می باشد ? بنابراین حداقل کاری که آموزش و پرورش باید انجام دهد همین آموزش عوامل اجرایی و آموزشی مدرسه می باشد تا بدانند که در برابر حوادث چگونه عمل کنند ضمن اینکه باید برای این موضوع بسیار مهم که سازمان نوسازی مدارس به دلیل محدویت هایی که در تشکیلات سازمانی خود با آن مواجه است  و نمی تواند  در حال حاضر در نگهداری مدارس نقشی ایفاء کند ? چاره اندیشی نماید از طرف دیگر با توسعه تکنولوژی خصوصاً در سیستم های سرمایشی و گرمایشی اساساً افرادی که در مدارس در این سمت می خواهند ایفای وظیفه نمایند می بایست از تخصص لازم نیز برخوردار باشند. وبدون داشتن گواهی لازم از آتش نشانی و یا مراجع ذیصلاح دیصلاح دیگر نتوانند تصدی این پست ها را داشته باشند

اما آنچه بیشتر قابل بررسی است چرا این موضوع اینقدر در رسانه های مختلف داخلی و خارجی دامن زده شد آیا واقعاً دلیل اصلی این همه پرداختن به این موضوع اهمیت  موضوع بوده است یا مسئله دیگری است به نظرم اگرچه موضوع خیلی مهم است و باید برای جلو گیری از تکرار آن چاره اندیشی شود هر چند نمی توان در کوتاه مدت با محدودیت های منابع مالی که مجموعه آموزش و پرورش با آن موجه است مشکل را کامل حل کرد ولی آنچه قابل بحث است جنجالهایی است که بعد از وقوع این گونه حوادث صورت می گیرد به نظرم علت این همه جنجال ها را باید در جای دیگری جستجو کرد البته بنده در رابطه با مطالبی که رسانه های خارجی مطرح می کننداصلاً بحثی ندارم چون اساساً آنها دنبال سوژه های مورد نظر خود هستند واین موضوع نیز بهترین سوژه برای آنها است تا همانند دایه مهربانتر از مادر ولی حرفهای خود را بزنند اما  رسانه های داخلی هم کم ننوشتند وبحث من هم همین رسانه های داخلی است که مترصد کوچترین فرصت هستند تا مسائل را بزرگتر از آنچه هست مطرح و گاهی به تسویه حساب های گروهی و جناحی بپردازند ? آیا چنانچه  برای طرح مسائل و نگرانی هایی که مردم در مسائل مختلف دارند و  طرق منطقی و قانونی آن هم مشخص است  اجازه  طرح آنها داده می شد ?  این مسائل اینگونه مطرح می شدند ؟ آیا این گونه پرداختن به حوادث بیانگر وجود نگرانی های دیگری نیست که معمولاً امکان طرح آنها وجود ندارد ؟ آیا عقده دلی رسانه ها از جای دیگر نیست که نمی توانند مسائل خود را مطرح کنند و در این گونه موارد عقده گشایی می کنند ؟ این موضوع بنده را به یاد یک مسئله که در سال 1348 در روستای خودمان اتفاق افتاد اتداخته در آن سال تقریباً 10 ساله بودم فصل برداشت برنج بود?  یک گاو از یک طایفه چند خوشه از برنج فردی از طایفه دیگر را خورد شاید کمتر از نیم کیلو شلتوک که در آن سال تقریباً 2 تا سه ریال بیشتر قیمت نداشت توسط این گاو بیچاره خورده شد اما صاحب این مزرعه که طایفه او از قبل با طایفه صاحب گاو اختلاف داشتند تعداد زیادی از گاوهای آنها را جمع کرد و با داد وفریاد که باید گاوها را ببرم پاسگاه نمایشی را اجرا کرد،  صاحب گاو نیز با امداد از طایفه خود آنها را به مدد خواند موضوع با بانگ محلی بهمدیگر خبر داده می شد از موضوع گاو ها خارج شد و گفتند فلانی را کتک زدند در صورتیکه کسی در ابتدا نبود اهالی دو طایفه در مقابل هم قرار گرفتند و جنگ در گرفت و تعداد زیادی زخمی  و در نهایت بعد از میانجیگری طوایف دیگر از هم جدا شدند و هر دوطرف همدیگر را شکایت و نهایتاً با زندانی شدن بیش از 20 روز تعداد زیادی از طرفین دعوا ? خسارت سنگینی به هر دوطرف وارد شد وهنوز هم آثار و عواقب آن وجود دارد ? در اینجا سوال این است آیا واقعاً دعوا به خاطر نیم کیلو شلتوک بوده ویا موضوع دیگری بوده قطعاً شلتوک بهانه ای بیش نبوده حالا این قضایا در این زمان نیز بهانه ای بیش نیستد تا افراد و گروه ها با هم تسویه حساب نمایند خیلی متاسفم به عنوان یک ایرانی شاهد ماجراهایی از این قبیل هستم وشاید اگر می شد راحت تر مسائل را بیان نمان نمود ابعاد بیشتری از  حاشیه های این موضوع را بحث می کردم ? به امید روزی که آزادی بیان به نحو صحیحی در جامعه وجود داشته باشد و استفاده صحیح از آزادی نیز صورت گیرد تا مسائل اجتماعی و سیاسی در جایگاه خودشان منطقی بیان و تحلیل شوند

به نقل از وبلاگ مدیرکل فناوری سازمان نوسازی مدارس کشور

http://khmombeni.blogfa.com/post-273.aspx






تندرستی - شماره اول -

چشم

تندرستی - شماره دوم -

طب مکمل

تندرستی - شماره سوم

- تناسب اندام

تندرستی - شماره چهارم

- سرطان

تندرستی - شماره پنجم -

زیبایی پوست

تندرستی - شماره ششم -

بیماریهای پوست

تندرستی - شماره هفتم -

رژیم / لاغری / چاقی

تندرستی - شماره هشتم

- زنان

تندرستی - شماره نهم

- دستگاه گوارش

تندرستی - شماره دهم -

استخوان و مفاصل

تندرستی - شماره یازدهم

- قلب و عروق

تندرستی - شماره دوازدهم

- دیابت

تندرستی - شماره سیزدهم -

مغز و اعصاب

تندرستی - شماره چهاردهم

- گیاهان داروئی

تندرستی - شماره پانزدهم -

کلیه و مجاری ادرار

تندرستی - شماره شانزدهم -

بیماری های عفونی

تندرستی - شماره هفدهم -

ایدز

تندرستی - شماره هجدهم -

دستگاه تنفسی و آلرژی

تندرستی - شماره نوزدهم -

دهان و دندان

تندرستی - شماره بیستم -

بیماری های کودکان

تندرستی - شماره بیست و یکم -

یوگا

تندرستی - شماره بیست و دوم -

اعصاب و روان

تندرستی - شماره بیست و سوم -

بارداری

تندرستی - شماره بیست و چهارم -

اضطراب

تندرستی - شماره بیست و پنجم -

افسردگی

تندرستی - شماره بیست و ششم -

زیبائی و آرایش

تندرستی - شماره بیست و هفتم -

اعتیاد

تندرستی - شماره بیست و هشتم -

فهرست بیماریها

تندرستی - شماره بیست و نهم -

علائم بیماریها

تندرستی - شماره سی‌ام -

خواص گیاهان

تندرستی - شماره سی و یکم -

روانشناسی کودکان

تندرستی - شماره سی و دوم -

تغذیه نوزادان و کودکان

تندرستی - شماره سی و سوم -

خواب

تندرستی - شماره سی و چهارم -

آشنائی با داروها

تندرستی - شماره سی و پنجم -

گوش و حلق و بینی

تندرستی - شماره سی و ششم -

ورزش

تندرستی - شماره سی و هفتم -

علوم تربیت بدنی

تندرستی - شماره سی و هشتم -

جراحی

تندرستی - شماره سی و نهم -

ویتامین ها و مواد معدنی

تندرستی - شماره چهلم -

خوراکیها

 





-حرفهایی هستند که هرچقدر هم که گقته شوند، باز کم است

-      به زندگی خصوصی فرزندانت احترام بگذار.

-      وقتی کسی مشغول تعریف کردن حادثة مهمی است که برایش رخ داده، با تعریف قصه ای دیگر از او پیشی نگیر و صحنه را به او واگذار.

-      پیش از جواب دادن به کسی که تو را از کوره به در کرده، یک ساعت به خودت فرصت بده تا آرام شوی، اگر موضوع خیلی مهم است به خودت یک شب تا صبح وقت بده.

-      از افراد منفی دوری کن.

-     در مسائل مذهبی و اعتقادی دیگران نه دخالت کن نه نظرت را تحمیل کن.

-      برای دفاع در مقابل انتقادی که از تو می شود وقت تلف نکن.

-      از اینکه به دیگران بگویی چه طور کاری را انجام دهند پرهیز کن، در عوض به آنها بگو چه کاری باید انجام گیرد. خواهی دید که آنها با راه حلهای خلاقانه شان تو را شگفت زده خواهند نمود.

-      هرگز از کسی که چک حقوقت را امضاء می کند انتفاد نکن. اگر از کارت راضی نیستی استعفا کن.

-      بهترین دوست همسرت باش.

-      مانند مثبت ترین و پرشور ترین کسی باش که می شناسی.

-      نگران نباش که مبادا نتوانی بهترین چیزها را به فرزندت بدهی، بهترین آنچه را می توانی به آنها بده.

-      کیفیت یک محله را از روی رفتار مردمی که در آن زنگی می کنند، بسنج.

-      به همة موجودات زنده احترام بگذار.

-      اتومبیلی که امانت گرفتی، با باک پر پس بده.

-      مواظب سرعتت باش.

-      به جز مواردی که به مرگ و زندگی مربوط است، همیشه خودت را رها کن. هیچ چیز آنقدر که در ابتدا به نظر می رسید، مهم نیست.

-      اجازه نده تلفن مزاحم لحظات مهم شود. تلفن برای استفاده توست نه استفادة تلفن کننده.

-      وقتی کسی تورا بغل می کند، اجازه بده خودش هم رهایت کند پس پیشدستی نکن.

-      هرگز بابت کاری که تمام نشده، پولی نپرداز.

-      چه وسعت برسد، چه نرسد، خانواده را به سفر تعطیلات ببر، خاطراتش قیمت ندارد.

-      مشتری دکانهای محله ات باش حتی اگر کمی گرانتر بفروشند.

-      هرگز توان خودت را در تغییر دادن خویش، دست کم نگیر.

-      هرگز توان خودت را در تغییر دادن دیگران، دست بالا نگیر.

-      خودت را به راحتی زیر دست و پا نیانداز، یاد بگیر که کوتاه و مؤدبانه " نه" بگویی






 

درد را از هر طرفش که بخوانی درد است ، دریغ از درمان که عکسش نامرد است

یاد ایام


این روزها به هر کی پر و بال بدی به جای اینکه باهات پرواز کنه ، واست دم در میاره

وقتی ارزش ها عوض می شوند ...... عوضی ها با ارزش می شوند

یاد ایام

کسی که دردی را حس نکرده ....درکی هم از درمان نداره

گاهی باید کم باشی تا کمبودت احساس بشه ، نه اینکه نباشی تا نبودنت عادت بش

یاد ایام

نه آن باش که از تو سیر شوند نه آن باش که بر تو شیر شوند

دنیا دو روز است ، یک روز با تو و یک روز بر علیه تو ،
روزیکه با توست مغرور نشو و روزی که علیه توست مایوس نشو ، چرا که هر دو پایان پذیرند.

وقتی زندگی رو از یخ می سازی ، برای آب شدنش گریه نکن

امروز را برای ابراز احساس به عزیزانت غنیمت بشمار ، شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد.

کاش یک جایی زندگی می فروختند، آنهم به شرط چاقو

 
** نقاشیهای این مطلب اثر هنرمندی به نام Vladimir Kush می باشد





 

یاد ایام

Easy is to dream every night
Difficult is to fight for a dream
خوابیدن در هر شب آسان است
ولی مبارزه با آن مشکل است

Easy is to show victory
Difficult is to assume defeat with dignity
نشان دادن پیروزی آسان است
قبول کردن شکست مشکل است
Easy is to admire a full moon
Difficult to see the other side

حظ کردن از یک ماه کامل آسان است
ولی دیدن طرف دیگر آن مشکل است
Easy is to stumble with a stone
Difficult is to get up
زمین خوردن با یک سنگ آسان است
ولی بلند شدن مشکل است
Easy is to enjoy life every day
Difficult to give its real value
لذت بردن از زندگی آسان است
ولی ارزش واقعی دادن به آن مشکل است

یاد ایام

*       Easy is to criticize others
Difficult is to improve oneself
انتقاد از دیگران آسان است
ولی خودسازی مشکل است

Easy is to make mistakes
Difficult is to learn from them
ایراد گیری از دیگران آسان است
عبرت گرفتن از آنها مشکل است

Easy is to weep for a lost love
Difficult is to take care of it so notto lose it
گریه کردن برای یک عشق دیرینه آسان است
ولی تلاش برای از دست نرفتن آن مشکل است

Easy is to think about improving
Difficult is to stop thinking it and putit into action
فکر کردن برای پیشرفت آسان است

*      متوقف کردن فکر و رویا و عمل به آن مشکل است.

یاد ایام


Easy is to think bad of others
Difficult is to give them the benefit ofthe doubt
فکر بد کردن در مورد دیگران آسان است
رها ساختن آنها از شک و دودلی مشکل است

Easy is to receive
Difficult is to give
دریافت کردن آسان است
اهدا کردن مشکل است

Easy to read this
Difficult to follow
خوندن این متن آسان است
ولی پیگیری آن مشکل است

Easy is keep the friendship with words
Difficult is to keep it with meanings
حفظ دوستی با کلمات آسان است
حفظ آن با مفهوم کلمات مشکل است






مجلس ترحیم خودم
============

آمدم مجلس ترحیم خودم، همه را میدیدم
همه آنها که نمی دانستم
عشق من در دلشان ناپیداست
واعظ از من میگفت، حس کمیابی بود
از نجابت هایم، از همه خوبیهایم
وبه خانم ها گفت، اندکی آهسته
تاکه مجلس بشود سنگین تر
سینه اش صاف نمود و به آواز بخواند
"مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چندروزی قفسی ساخته اند از بدنم"
راستی این همه اقوام و رفیق
من خجل از همه شان
من که یک عمر گمان می کردم تنهایم و نمی دانستم
من به اندازه یک مجلس ختم، دوستانی دارم
همه شان آمده اند، چه عزادار وغمین
من نشستم به کنار همه شان
وه چه حالی بودم،همه از خوبی من میگفتند
حسرت رفتن ناهنگامم،خاطراتی از من
که پس از رفتن من ساخته اند
از رفاقتهایم،از صمیمیت دوران حیا
روح من غلغلکش می آمد
گرچه این مرگ مرا برد ولی،گوییا مرگ مرا
یاد این جمله رفیقان آورد
یک نفر گفت:چه انسان شریفی بودم
دیگری گفت فلک گلچین است،خواست شعری خواند
که نیامد یادش
حسرت وچای به یک لحظه فرو برد رفیق
دونفر هم گفتند این اواخر دیدند که هوای دل من جور دیگر بوده است
اندکی عرفانی وکمی روحانی
وبشارت دادم که سفر نزدیک است
شانس آوردم من،مجلس ختم من است
روح را خاصیت خنده نبود

یک نفر هم میگفت:من واو وه چه صمیمی بودیم
هفته قبل به او،راز دلم را گفتم
وعجیب است مرا،اوسه سال است که بامن قهر است
یک نفر ظرف گلابی اورد،وکتاب قرآن
که بخوانند کتاب وثوابش برسانند به من
گرچه بر میداشت رفیق،لای آن باز نکرد گو ثوابی که نیامد بر ما
یک نفر فاتحه ای خواند مرا،وبه من فوتش کرد
اندکی سردم شد
آن که صدبار به پشت سر من غیبت کرد
آمد آن گوشه نشست،من کنارش رفتم
اشک در چشم،عزادار وغمین
خوبی ام را می گفت
چه غریب است مرا،آن که هرروز پیامش دادم
تا بیاید،که طلب بستانم
وجوابی نفرستاد نیامد هرگز
آمد آنجا دم در،بالباس مشکی،خیره بر قالی ماند
گرچه خرما برداشت،هیچ ذکری نفرستاد ولی
وگمان کردم من،من از او خرده ثوابی،نتوانم که ستاند
آن ملک آمد باز،آن عزیزی که به او گفتم من
فرصتی میخواهم
خبرآورد مرا،می شود برگردی
مدتی باشی،در جمع عزیزان خودت
نوبت بعد،توراخواهم برد
روح من رفت کنار منبر وبه آرامی به واعظ فهماند
اگر این جمع مرا میخواهند
فرصتی هست مرا
می شود برگردم
من نمی دانستم این همه قلب مرا میخواهند
باعث این همه غم خواهم شد
روح من طاقت این همه گریه ندارد هرگز
زنده خواهم شد باز
واعظ آهسته بگفت،معذرت میخواهم
خبری تازه رسیده ست مرا
گوییا شادروان مرحوم،زنده هستند هنوز
خواهرم جیغ کشید وغش کرد
وبرادر به شتاب،مضطرب،رفت که رفت
یک نفر گفت که تکلیف مراروشن کن
اگر او زنده است هنوز،که باید برویم
اگر او مرد،خبر فرمایید،خدمت برسیم
مجلس ختم عزیزی دیگر،منعقد گردیده
رسم دیرین این است،ما بدانجا برویم،سوگواری بکنیم
عهد مانیست ،به دیدار کسی،کو زنده است، دل او شاد کنیم
کار ما شادی مرحومان است
نام تکلیف الهی به لبم بود،چه بود؟
آه یادم آمد،صله مرحومان
واعظ آمد پایین،مجلس ازدوست تهی گشت عجیب
صحبت زنده شدن چون گردید،ذکر خوبی هایم
همه بر لب خشکید
ملک از من پرسید:پاسخت چیست؟بگو؟
تو کنون می آیی؟یا بدین جمع رفیقان خودت میمانی؟
چه سوال سختی؟بودن ورفتن من درگرو پاسخ آن
زنده باشم بی دوست، مرده باشم با دوست
زنده باشم تنها،مرده در جمع رفیقان عزیز
ناله ای زد روحم
و از آن خیل عزادار وسیه پوش و عزیزم پرسید:
چرا رنگ لباس ذکر خوبی ها ، سیه باید؟
چرا مادر عزای یکدگر از عشق میگوئیم؟
به جای انکه در سوگم مرا دریابی از گریه
کنون هستم،مرادریاب با یک قطره لبخند
چه رسم ناخوشایندی است،درسوگ عزیزان یادشان کردن
وبعد از مرگ یکدگر،به نیکی ذکر هم گفتن
اگر جمع میان زندگی بادوست ممکن نیست
تو را میخواهمت ای دوست
جوابم بشنو ای دنیا
نمیخواهم تو را بی دوست
خوشا بودن کنار دوست
خوشا مردن کنار دوست
یادش گرامی