سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لینک دوستان
درباره
اسماعیل رهیده

اهل استان یزد شهرستان طبس - منطقه دستگردان می باشم. یاد ایام وبلاگی است که در سال 2005 با همراهی دوستانم در گروه های آموزشی مشهد مقدس آغاز و مقدمه ای برای وبلاگ نویسی مدارس گردید .

جستجو
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
یاد ایام (جعفرآباد)
Slide 1

 

عشق رسوایی محض است که حاشا نشود
عاشقی با اگر و شاید و اما نشود

عشق یعنی این که بدانی مادری 31 سال هر وقت که پا بیرون از خانه میگذاشت ،کلید درب خانه را به مغازه دار محل می سپرد که مبادا پسرش از جبهه برگردد و پشت در بماند.

 

عشق یَعنی این کِه بِدانی، مادرِ بهروز، 31 سال است که لب به کوفته تبریزی نزده!

چون که بهروزِ 18 ساله اش قبل از اینکه سال 61 در روستای مَندَلی ِعراق مفقود شود، عاشِقِ کوفته تبریزی بوده و مادر هر وقت این غذا را می بیند...

 

عشق یعنی 31 سال هر سال سومار رفتن و با دستان خودت به دنبال جگرگوشه ت گشتن

عشق یعنی 31 سال هر هفته به معراج سر زدن و سراغ یوسفت را گرفتن

عشق یعنی                  صبر ، صبر ، صبر ..

 http://www.sahebzaman.org/images/stories/saburi.jpg

سلام مادر.

اولین بار که گریه هایتان را دیدیم در راه بازگشت از شلمچه بود. دعایم این بود کاش می شد یوسف گم گشته ات برگردد. کاش می شد داماد بی نشانت برگردد. اما او بود و شما گرد جهان به دنبال او.

شاید دلش دلبری می خواست.

اما من می گویم بهروز خودش،خودش را از ما پنهان کرده بود.

شاید می دانست روزی به او افراطی خواهند گفت، روزی بی سواد، روزی...

مادر جان خدا را شکر که یوسفت برگشت!چشمت روشن.

حالا شمایی و یوسفت و31 سال حرف نزده.

 اما حالا که شما به یوسف گم گشته ات رسیده ای، مادر؛ دعایی کن تا ماهم یوسف مان را پیدا کنیم که سال هاست ماهم گرد جهان می گردیم اما غافل از آنکه او بدنبال ماست....

 

دیر اگر راه بیفتیم ، به یوسف نرسیم .. سرِ بازار که او منتظر ما نشود !

 

برگرفته از وبلاگ http://montazer-kochak.persianblog.ir/






 
 

آسمان را گفتم
می توانی آیا
بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه
روح مادر گردی ؟
صاحب رفعت دیگر گردی ؟
گفت نی نی هرگز !!!
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه و خورشید به پهنای زمان کم دارم


خاک را پرسیدم
می توانی آیا
دل مادر گردی ؟
آسمانی شوی و خرمن اختر گردی ؟
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم

این جهان را گفتم
هستی کون و مکان را گفتم

می توانی آیا
لفظ مادر گردی ؟
همه ی رفعت را
همه ی عزت را
همه ی شوکت را
بهر یک ثانیه بستر گردی ؟
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت و شوکت و شان کم دارم
عزت و نام و نشان کم دارم

آن جهان را گفتم
می توانی آیا
لحظه ای دامن مادر باشی ؟
مهد رحمت شوی و سخت معطر باشی ؟
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
باغ رنگین جنان کم دارم
آنچه در سینه ی مادر بوُد آن کم دارم

روی کردم با بحر
گفتم او را آیا
می شود اینکه به یک لحظه ی خیلی کوتاه
پای تا سر ، همه مادر گردی ؟
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی ؟
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص و محدودم
بهر این کار بزرگ
قطره ای بیش نیم
طاقت و تاب و توان کم دارم

صبحدم را گفتم
می توانی آیا
لب مادر گردی
عسل و قند بریزد از تو ؟
لحظه ی حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زر گردی ؟
گفت نی نی هرگز
گل لبخند که روید ز لبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت
در بهشت دگری نتوان جست
من از آن آب حیات
من از آن لذت جان
که بود خنده ی او چشمه ی آن
من از آن محرومم
خنده ی من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خنده ی او
خنده ی او روح است
خنده ی او جان است
جان روزم من اگر ، لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر ، روح و روان کم دارم

کردم از علم سوال
می توانی آیا
معنی مادر را
بهر من شرح دهی ؟
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
منطق و فلسفه و عقل و زبان کم دارم
قدرت شرح و بیان کم دارم

در پی عشق شدم
تا در آیینه ی او چهره ی مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم او در دم جان پرور مشکین نسیم
دیدم او در پرش نبض سحر
دیدم او در تپش قلب چمن
دیدم او لحظه ی روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظه ی پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمه ی زیبایی
بلکه او درهمه ی عالم خوبی ، همه ی رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود

برگرفته از سایت مردمی هودر






سخت آشفته و غمگین بودم

به خودم می گفتم: بچه ها تنبل و بد اخلاقند

دست کم میگیرند

درس ومشق خود را…

باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم

 و نخندم اصلا

تا بترسند از من

و حس ??ابی ببرند…

خط کشی آوردم،

درهوا چرخاندم...

 چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید

مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،

دومی بدخط بود

بر سرش داد زدم...

سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”
بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……


گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن
چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود

غرق در شرم و خجالت گشتم

جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود

سرخی گونه او، به کبودی گروید …..
صبح فردا دیدم

که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر

سوی من می آیند...
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من

تا که حرفی بزنند

شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید

سخت در اندیشه ی آنان بودم

پدرش بعدِ سلام،

گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟

گفت : این خنگ خدا

وقتی از مدرسه برمی گشته

به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده

قصه ای ساخته است

زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است

درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….


چشمم افتاد به چشم کودک...

غرق اندوه و تاثرگشتم

منِ شرمنده معلم بودم

لیک آن کودک خرد وکوچک

این چنین درس بزرگی می داد

بی کتاب ودفتر ….


من چه کوچک بودم

او چه اندازه بزرگ

به پدر نیز نگفت

آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم

عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم

من از آن روز معلم شده ام ….

او به من یاد بداد  درس زیبایی را...

که به هنگامه ی خشم

نه به دل تصمیمی

نه به لب دستوری

نه کنم تنبیهی
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم
با خشونت هرگز...

          با خشونت هرگز...

                   با خشونت هرگز...


سهراب سپهری






شیخی را از احوالات مهاجرت پرسیدند، بگفت :

هم چون شب اول قبر ماند و هرکسی را بسته به سنگینی نامه ی اعمالش حکمی دگر است.لیک اهل سلوک فرموده اند که هفت مرحله دارد و مرتبت هرکدام را ندانی مگراز آن مرحله به سلامت بیرون آیی و اگر مرد راه نباشی به خوان هفتم نرسی.
اول) نیت:

آن لحظه است که مهاجر به ستوه می آید و عزم هجرت می کند. ازاین نقطه فرد از خاک خود کنده شده است و ولوله ی عزیمت در جانش افتاده وبه جرگه ی مهاجرین پیوسته است. از مناسک این مرحله سعی بین صفا و مروه و دویدن به دنبال وکیل و انتظار در صف طویل درب سفارت و دارالترجمه و آزمونآیلتس و تافل و نوافل و ال و بل است و این خود اول قدم است.
دوم) استجابت:

 زمانی است که صبر مسافر به بار می نشیند و مهر ویزای بلادخارجه بر پاسپورت وی کوبانده می شود. مهاجر در این مرحله خود راپیروزترین مردمان جهان می داند و هموطنانش را به چشم کور و کچل هایی میبیند که در باتلاق بی فرهنگی و ترافیک و فقر فرو می روند و به خود افتخارمی کند که به زیرکی و رندی از این جهنم جهیده است.
سوم) عزیمت:

 مرحله ی گذاشتن تمام وابستگی ها از خانه و زندگی و متعلقین ومتعلقات و دوستان و اقوام است. برخی این مرحله را به مرگ تعبیر کنند. باهجوم خاطرات و دلبستگی ها اندک اندک ترس و تردید در مهاجر فزونی می گیرد.
سرانجام وی زندگی اش را در چمدانی جمع می کند و پس از گذشتن از زیر آیینهو قران به سمت ناشناخته ها رهسپار می شود.
چهارم) شعف:

مهاجر چون در بلاد کفر فرو می آید خود را در بهشتی می یابدسبز و تمیز و منظم، مردمانش خندان و جوی های شراب روان و لعبتکان نیمهعریان و مو طلایی شادان از کنار وی عبور می کنند. مردان مسلمان را در اینمرحله شعف دو برابر نسوان است و غالباً هنوز عرق راه از چهره بر نگرفتهبر در عرق فروشی و نایت کلاب و بار و دیسکو و استریپ کلاب صف می بندند تاسیر و سلوک عرفانی خویش آغاز نمایند.
پنجم) بحران هویت:  

 مهاجر تلاش می کند هویت گذشته اش را فراموش کرده و درجامعه ی جدید ذوب شود. وی ناگهان از "کلثوم جوراب آبادی سنگ سری اصل"تبدیل به "کاترینا ماریا سانتا کروز" می شود. اگر از جماعت نسوان باشد دراین مرحله بطور حتم موههای خود را بلوند می کند و با پوست سیاه سوخته وابرو پاچه بزی و کله ی طلایی زهره ی هر بیننده ای را می برد. در اینمرتبه از سلوک دامن های کوتاه و پوشیدن لباس های آلاپلنگی و استفاده مکرراز کلمات اوه مای گاد و اوه شیت از اوجب واجبات می باشد.

ششم) غربت:

در این مرحله مهاجراندک اندک متوجه می شود که در دیار جدیدغربیه است و به احتمال قوی غریبه هم باقی خواهد ماند و خودش هم چیزی شبیههمان مردم کور کچلی است که از آنها فرار کرده است و هیچ سنخیتی با اینمردم خونسرد و مامانی و قد بلند ندارد. جلوی آینه می ایستد و ناگهان می بیند که یک شرقی کوتوله و احساساتی و قانون گریز و سیاه سوخته است و باموههای طلایی اش نه تنها شبیه نیکول کیدمن نشده بلکه شبیه هویج شده است.
در اینجا مهاجر ناگهان دچار نوستالژی شدید برای کشک بادمجان و دلمه ودیزی با نان سنگک می شود و به یاد بوی ترمه ی خانوم بزرگ و قلیون و مزه انار دون کرده و صدای نون خشکی می افتد و دیدگانش از اشک تر می شود.
مریدان پرسیدند: هفتمین مرتبت چیست؟ 

نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت:
هفتم را هر کس خودش مینویسد!






کسی که این خانه را زیارت می کند، اگر سه خصلت در او نباشد، ارزش ندارد: ورعی که او را از معاصی خداوند متعال باز دارد، حلمی که با آن خشمش را مهار کند، و خوشرفتاری با کسی که با وی همنشینی و مصحبت دارد.

• تمامیت حج، به ملاقات کردن با امام است.

حج، آرامش بخش دل هاست.

امام صادق (ع) فرمود:

• این خانه ای است که خداوند خلق خود را به وسیله آن به پرستش واداشته تا با حضور در آن فرمانبری آنان را بیازماید. از این رو آنها را به بزرگداشت و زیارت آن تشویق فرموده و آن را جایگاه پیامبران و قبله نمازگزارانش کرده است. این خانهشاخه ای از رضوان و خشنودی خداوند است و راهی است که به آمرزش او می انجامد و بر بنیاد کمال، استوار و مرکز عظمت است.

• مردم امام خود را گم می کنند، ولی آن حضرت در موسم حج حاضر می شود و مردم را می بیند، اما آنها او را نمی بینند.

• هیچ جایی نزد خداوند متعال محبوب تر از مسعی نیست؛ زیرا که هر گردنکش و متکبری در آنجا خوار و ذلیل می شود.

• هر کس در راه رفتن به مکه یا برگشتن از آن بمیرد، روز قیامت از ترس و هراس بزرگ در امان باشد.

• ندیده ام که چیزی همانند مداومت بر زیارت این خانه، چنان سریع توانگری آورد و فقر را بزداید.

• هر کس در حال احرام بمیرد، خداوند او را لبیک گویان برمی انگیزد.

• هر کس سه بار حج به جا آورد، هرگز به فقر گرفتار نیاید.

امام رضا (ع) فرمود:

• از آن رو مردم به احرامم بستن فرمان داده شده اند که پیش از وارد شدن به حرم خدا و حوزه امنیت او دلهایشان خاشع گردد و به هیچ چیز از امور دنیا و زیورها و لذت های آن دل نبندند و در آن حال و وضعی که دارند، جدی و کوشا باشند و آهنگ او کنند و با تمام وجود، رو به سوی او آورند.

• اگر بپرسد: چرا فرمان حج داده شده است؟ در پاسخ گفته شود: علتش وارد شدن بر خداوند و طلب فزونی از اوست... به علاوه آگاه شدن از مسایل دینی و رساندن اخبار امامن به هر سو وناحیه.

 

منبع: کتاب گرانقدر میزان الحکمة – محمّد محمّدی ری شهری

 






فضیلت ماه مبارک رمضان


پیامبر اکرم(ص) مى‏فرماید: «ماه رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان، ماه امت من است،هر کس همه این ماه را روزه بگیرد بر خدا واجب است که همه گناهانش را ببخشد، بقیه عمرش را تضمین کند و او را از تشنگى و عطش دردناک روز قیامت امان دهد.»

«رمضان» در لغت از «رمضاء» به معناى شدت حرارت گرفته شده و به معناى سوزانیدن مى‏باشد.(1) چون در این ماه گناهان انسان بخشیده مى‏شود، به این ماه مبارک رمضان گفته‏اند.
پیامبر اکرم(ص) مى‏فرماید: «انما سمى الرمضان لانه یرمض الذنوب؛(2) ماه رمضان به این نام خوانده شده است، زیرا گناهان را مى‏سوزاند.»
رمضان نام یکى از ماه‏هاى قمرى و تنها ماه قمرى است که نامش در قرآن آمده است و یکى از چهار ماهى است که خداوند متعال جنگ را در آن حرام کرده است.(مگر جنبه دفاع داشته باشد.)
در این ماه کتاب‏هاى آسمانى قرآن‏کریم، انجیل، تورات، صحف و زبور نازل شده است.
(3)
این ماه در روایات اسلامى ماه خدا و میهمانى امت پیامبر اکرم(ص) خوانده شده و خداوند متعال از بندگان خود در این ماه در نهایت کرامت و مهربانى پذیرایى مى‏کند؛ پیامبر اکرم(ص) مى‏فرماید: «ماه رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان، ماه امت من است،
(4) هر کس همه این ماه را روزه بگیرد بر خدا واجب است که همه گناهانش را ببخشد، بقیه عمرش را تضمین کند و او را از تشنگى و عطش دردناک روز قیامت امان دهد.»(5)
این ماه، در میان مسلمانان از احترام، اهمیت و جایگاه ویژه‏اى برخوردار و ماه سلوک روحى آنان است و مؤمنان با مقدمه‏سازى و فراهم کردن زمینه‏هاى معنوى در ماه‏هاى رجب و شعبان هر سال خود را براى ورود به این ماه شریف و پربرکت آماده مى‏کنند، و با حلول این ماه با شور و اشتیاق و دادن اطعام و افطارى به نیازمندان، شب‏زنده‏دارى و عبادت، تلاوت قرآن، دعا، استغفار، دادن صدقه، روزه‏دارى و... روح و جان خود را از سرچشمه فیض الهى سیراب مى‏کنند. 
                                                          فضائل ماه رمضان
1. برترین ماه سال
ماه مبارک رمضان به جهت نزول قرآن کریم در آن و ویژگى‏هاى منحصرى که دارد در میان ماه‏هاى سال‏قمرى برترین است؛ قرآن کریم مى‏فرماید: «ماه رمضان ماهى است که قرآن براى هدایت انسان‏ها در آن نازل شده است.»
(6)
پیامبر گرامى(ص) درباره ماه رمضان مى‏فرماید: «اى مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و مغفرت به شما روى آورد، ماهى که نزد خدا از همه ماه‏ها برتر و روزهایش بر همه روزها و شب‏هایش بر همه شب‏ها و ساعاتش بر همه ساعات برتر است، ماهى است که شما در آن به میهمانى خدا دعوت شده و مورد لطف او قرار گرفته‏اید، نفس‏هاى شما در آن تسبیح و خوابتان در آن عبادت، عملتان در آن مقبول و دعایتان در آن مستجاب است.... بهترین ساعاتى است که خداوند به بندگانش نظر رحمت مى‏کند... .»
(7)
2. نزول کتب آسمانى در این ماه
تمام کتب بزرگ آسمانى مانند: قرآن کریم، تورات، انجیل، زبور، صحف در این ماه نازل شده است. حضرت امام صادق(ع) مى‏فرماید: «کل قرآن کریم در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شد، سپس در مدت بیست سال بر پیامبر اکرم(ص) و صحف ابراهیم در شب اول ماه رمضان و تورات در روز ششم ماه رمضان، انجیل در روز سیزدهم ماه رمضان و زبور در روز هیجدهم ماه رمضان نازل شد.»
(8)
3. توفیق روزه
در ماه رمضان خداوند متعال توفیق روزه‏دارى را به بندگانش داده است؛ «پس هر که ماه [رمضان] را درک کرد، باید روزه بگیرد.»
(9)
انسان افزون بر جنبه مادى و جسمى، داراى بُعد معنوى و روحى هم هست و هر کدام در رسیدن به کمال مطلوب خود، برنامه‏هاى ویژه را نیاز دارند، یکى از برنامه‏ها براى تقویت و رشد بُعد معنوى، تقوا و پرهیزگارى است؛ یعنى اگر انسان بخواهد خودش را از جنبه معنوى رشد و پرورش دهد و به طهارت و کمال مطلوب برسد، باید هواى نفس خود را مهار کند و موانع رشد را یکى پس از دیگرى بر دارد و خود را سرگرم لذت‏ها و شهوات جسمى نکند. یکى از اعمالى که در این راستا مؤثر و مفید است روزه‏دارى است، قرآن کریم مى‏فرماید: «... اى افرادى که ایمان آورده‏اید! روزه بر شما نوشته شد، همان گونه که بر پیشینیان از شما نوشته شده، تا پرهیزگار شوید.»
(10)
برخى از فواید و فضائل روزه:
الف. تقویت تقوا، پرهیزگارى و اخلاص؛(11)
امام صادق(ع) مى‏فرماید: خداوند متعال فرموده: «روزه از من است و پاداش آن را من مى‏دهم.»
(12)
حضرت فاطمه(س) مى‏فرماید: «خداوند روزه را براى استوارى اخلاص، واجب فرمود.»
(13)
ب. مانع عذاب‏هاى دنیوى و اخروى:
امام على(ع) مى‏فرماید: «روزه روده را باریک مى‏کند گوشت را مى‏ریزد و از گرماى سوزان دوزخ دور مى‏گرداند.»
(14) پیامبر اکرم(ص) مى‏فرماید: «روزه سپرى در برابر آتش است.»(15)
ج. آرامش روان و جسم:
روزه‏دارى روح و روان و قلب و دل و نیز جسم را آرامش داده و باعث سلامتى روح و تندرستى جسم مى‏شود.
پیامبر اکرم(ص) مى‏فرماید: «روزه بگیرید تا سالم بمانید.»
باز مى‏فرماید: «معده خانه تمام دردها و امساک (روزه)بالاترین داروهاست.»(16)
حضرت امام باقر(ع) مى‏فرماید: «روزه و حج آرام‏بخش دلهاست.»(17)
حضرت على(ع) مى‏فرماید: «خداوند بندگان مؤمن خود را به وسیله نمازها و زکات و حدیث در روزه‏دارى روزه‏هاى واجب (رمضان) براى آرام کردن اعضا و جوارح آنان، خشوع دیدگانش و فروتنى جان‏هایشان و خضوع دلهایشان حفظ مى‏کنند.»(18)
امروزه در علم پزشکى و از نظر بهداشت و تندرستى نیز در جاى خود ثابت شده که روزه‏دارى تأثیرهاى فراوانى بر آرامش روح و روان و سلامتى جسم و بدن دارد، دفع چربى‏هاى مزاحم، تنظیم فشار، قند خون، و... نمونه آن است.
(19)
د. مانع نفوذ شیطان:
امام على(ع) به پیامبر اکرم(ص) عرض کرد: یا رسول الله! چه چیزى شیطان را از ما دور مى‏کند؟ پیامبرگرامى(ص) فرمود: روزه چهره او را سیاه مى‏کند و صدقه پشت او را مى‏شکند.»
(20)
بنابراین، روزه مانع نفوذ شیطان‏هاى جنى و انسى شده و وسوسه‏هاى آنان را خنثى مى‏کند.
ه . مساوات بین غنى و فقیر:
انسان روزه‏دار در هنگام گرسنگى و تشنگى، فقرا و بینوایان را یاد مى‏کند و در نتیجه به کمک آن‏ها مى‏شتابد. حضرت امام حسن عسگرى(ع) درباره علت وجوب روزه مى‏فرماید: «تا توانگر درد گرسنگى را بچشد و در نتیجه به نیازمند کمک کند.»
(21)
و. احیاء فضائل اخلاقى
حضرت امام رضا(ع) درباره علت وجوب روزه مى‏فرماید: «تا مردم رنج گرسنگى و تشنگى را بچشند و به نیازمندى خود در آخرت پى‏ببرند و روزه‏دار بر اثر گرسنگى و تشنگى خاشع، متواضع و فروتن، مأجور، طالب رضا و ثواب خدا و عارف و صابر باشد و بدین سبب مستحق ثواب شود،... روزه موجب خوددارى از شهوات است، نیز تا روزه در دنیا نصیحت‏گر آنان باشد و ایشان را در راه انجام تکالیفشان رام و ورزیده کند و راهنماى آنان در رسیدن به اجر باشد و به اندازه سختى، تشنگى و گرسنگى که نیازمندان و مستمندان در دنیا مى‏چشند پى ببرند و در نتیجه، حقوقى که خداوند در دارایى‏هایشان واجب فرموده است، به ایشان بپردازند... .»
(22)
4. وجود شب قدر در این ماه
شب قدر از شب‏هایى که برتر از هزار ماه است و فرشتگان در این شب به اذن خدا فرود مى‏آیند و جمیع مقدرات بندگان را در طول سال تعیین مى‏کنند
(23) و وجود این شب در این ماه مبارک نعمت و موهبتى الهى بر امت پیامبر گرامى اسلام(ص) است و مقدرات یک سال انسان‏ها (حیات، مرگ، رزق و...) براساس لیاقت‏ها و زمینه‏هایى که خود آنها به وجود آورده‏اند تعیین مى‏شود و انسان در چنین شبى با تفکر و تدبر مى‏تواند به خود آید و اعمال یک سال خود را ارزیابى کند و با فراهم آوردن زمینه مناسب بهترین سرنوشت را براى خود رقم زند.(24)
حضرت امام صادق(ع) مى‏فرماید: «تقدیر مقدرات در شب نوزدهم و تحکیم آن در شب بیست و یکم و امضاء آن در شب بیست و سوم است.»
(25)
5. بهار قرآن
نظر به این‏که قرآن کریم در ماه مبارک رمضان نازل شده و تلاوت آیات آن در این ماه فضیلت بسیارى دارد، در روایات اسلامى، از ماه رمضان به عنوان بهار قرآن یاد شده است؛ چنان‏که حضرت امام باقر(ع) مى‏فرماید: «هر چیزى بهارى دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.»
(26)
یک نکته!
بدیهى است فضائل و ثواب‏هایى که براى ماه مبارک رمضان و روزه‏دارى ذکر شده و به برخى از آن‏ها اشاره شد، از آنِ کسانى است که حقیقت آن را درک کنند و به محتواى آن عمل و در گفتار و کردار به کار گیرند و به آن‏ها جامه عمل بپوشانند. چنان در روایات اسلامى براى روزه‏دارى آدابى ذکر شده و کسانى که صرفاً تلاوت قرآن مى‏کنند، ولى به آیات و احکام آن عمل نمى‏کنند و یا آن که از روزه‏دارى تنها رنج گرسنگى و تشنگى را مى‏کشند و بوسیله گناه، تأثیر روزه را از بین مى‏برند و ماه مبارک رمضان و فضاى معنوى آن تأثیرى بر اشخاصى بر جاى نمى‏گذارد، مورد نکوهش قرار گرفته‏اند.
چنان‏که پیامبر اکرم(ص) به زنى که با زبان روزه کنیز خود را دشنام مى‏داد فرمود: چگونه روزه‏دارى و حال آن‏که کنیزت را دشنام مى‏دهى؟! روزه فقط خوددارى از خوردن و آشامیدن نیست، بلکه خداوند آن را علاوه بر این دو، مانع کارها و سخنان زشت که روزه را بى‏اثر مى‏کنند قرار داده است، چه اندکند روزه‏داران و چه بسیارند کسانى که گرسنگى مى‏کشند.»(27)
حضرت امام سجاد(ع) در دعاى حلول ماه رمضان به درگاه خداوند عرض مى‏کند: به وسیله روزه این ماه یاریمان ده تا اندام‏هاى خود را از معاصى تو نگه داریم و آن‏ها را به کارهایى گیریم که خشنودى تو را فراهم آورد، تا با گوش‏هایمان سخنان بیهوده نشنویم و با چشمانمان به لهو و لعب نشتابیم و تا دستمانمان را به سوى حرام نگشاییم و با پاهایمان به سوى آن‏چه منع شده ره نسپاریم و تا شکمهایمان جز آن‏چه را تو حلال کرده‏اى در خود جاى ندهد و زبان‏هایمان جز به آن‏چه تو خبر داده‏اى و بیان فرموده‏اى گویا نشود... .»(28)
بنابراین، در ماه مبارک باید تمام اعضا و جوارح را از حرام دور نگه داشت و با اخلاص، توکل و توسل از اهل‏بیت(ع) و عمل به دستورها و احکام قرآن کریم و دورى از گناهان، انجام توبه نصوح و واقعى، عبادت، شب‏زنده‏دارى، درک فضیلت شب قدر و... فضیلت ماه مبارک رمضان را درک کرد و از آن در راستاى رسیدن به کمال حرکت کرد و باید در این ماه به گونه‏اى خودسازى کرد که با اتمام ماه مبارک تأثیر و فواید آن در روح و جان افراد باقى باشد و اثر آن تا ماه رمضان سال بعد ماندگار باشد.

 

منبع :

http://majid45.blogfa.com/post-212.aspx






از باب رجب وارد شــدیم و پنجـــره ی شعبان را گشـــودیم تا عطـــرخوش ِ رمضـــان

بار دیگـــر ، روح و جانمـــان را تسکین دهــد..

دستهـــای همیشـه خالی مــان را بــه آسمــان می گیــریم و میخـــوانیم خـدا را کــه :

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَنِّکَ کُلِّهِ

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ آیَاتِکَ بِأَکْرَمِهَا وَ کُلُّ آیَاتِکَ کَرِیمَةٌ

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِآیَاتِکَ کُلِّهَا

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَا أَنْتَ فِیهِ مِنَ الشَّأْنِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَسْأَلُکَ

بِکُلِّ شَأْنٍ وَحْدَهُ وَ جَبَرُوتٍ وَحْدَهَا

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَا تُجِیبُنِی [بِهِ‏] حِینَ أَسْأَلُکَ فَأَجِبْنِی یَا اللَّهُ.

فَأَجِبْنِی یَا اللَّهُ ... فَأَجِبْنِی یَا اللَّهُ ...

پـــــس اجــابت کن مــرا ای خــــــــــــدا(اللهم عجل الولیک الفرج )






گردآوری : ?تلکس فا / مرجع خبر : تابناک

شکست اصولگرایی لازم بود!

شکست اصولگرایی واجب بود؛ واجب تر از نان شب! جریان اصولگرایی باید این نکته را درک کند که نمی‌تواند ناکارآمد بود و انتظار داشته باشد، مردم باز هم فوج فوج به سمت آنان حرکت کنند. جریان اصولگرایی باید درک کند که باید مسئولیت پذیر باشد و پاسخگو. نمی‌تواند تمام قد به حمایت از یک کاندیدای ریاست جمهوری برخاسته و در نیمه کار از او اعلام برائت کرد.

جریان اصولگرایی باید بداند که نمایندگان مجلس اصولگرایی در انتخابات اخیر، صد و چهل تن از آنان از قالیباف حمایت کرده بود و صد و شصت تن از آنان از ولایتی و نزدیک همین تعداد هم از جلیلی در حالی که تعداد نمایندگان مجلس فعلی کمتر از 290 نفر است، اما حدود پانصد امضا از این مجلس برای حمایت از کاندیداهای ریاست جمهوری جمع می‌شود!

جریان اصولگرایی باید درک کند که فقط در مونولوگ است که می‌تواند فرمایش‌های خود را برای مردم بخواند و دیکته کند و در یک دیالوگ و گفت‌وگوی دو نفره همیشه کم می‌آورد و قافیه بازی را می‌بازد و مردم هم خوب می‌بینند که عیار هر کس به چه میزان است! رسانه‌های اصولگرایی و در رأسشان صدا و سیما، باید بدانند دوران انحصار رسانه ای پایان یافته و نمی‌توان با نادیده گرفتن بخشی از مردم یا کاندیدای آنان، آنان را به شکست رساند.

جریان اصولگرایی باید شکست می‌خورد تا نسیم تغییر در این کشور به وزیدن بگیرد که تداوم اصولگرایی و آن همه ناکامی و مسئولیت ناپذیری روح و روان مردم را آزرده کرده بود؛ مردمی که بخشی از آنان کاملا از جریان اداره کشور خارج شده بودند!

مردم ایران به جریان اصولگرایی نه گفتند، چرا که از روند اداره کشور ناراحت بوده و از آن نحوه اداره کشور آسیب‌ها دیده بودند. مردم به جریان اصولگرایی نه گفتند، نه به آنان بفهمانند اصلح بودن یک کاندیدا را مردمند که تعیین می‌کنند و این مردم از یک رئیس جمهور اداره کشور را می‌خواهند؛ اداره‌ای خوب که تأثیر آن را در زندگی‌شان ببینند و لمس کنند. مردم نه به دنبال اصلحی هستند که در داخل و خارج شعار دهند و نه دنبال اصلحی هستند که هر روز زندگی آنان را دچار تغییرات منفی بنیادین کند.

مردم به جریان اصولگرایی نه گفتند، چرا که به دنبال زندگی و سلامی دوباره به زندگی بودند. جریان اصولگرایی باید بداند که مردم بیش از هر چیز دیگری طالب زندگی خوبند! اینکه کاندیدای پیروز انتخابات تا چه اندازه به فکر زندگی مردم خواهد بود، قابل پیش بینی نیست. اما او هم احتمالا می‌داند که مردم زندگی می‌خواهند و آرامش و اعتبار. با هیاهو و داد و قال و نوسان و شعار زندگی‌ها سخت می‌شود. او باید بداند شکست اصولگرایی ناشی از این بود که برای زندگی و آرامش مردم و همه مردم اهمیتی قائل نبود. کاندیدای پیروز باید به زندگی مردم عزت و آرماش دهد. کار سختی است؛ اما شدنی است!






 

 

تحریم کنید مارا با هر چه در اختیار دارید تحقیر می کنیم شما را با یک بند انگشت 

از تحریم نمی هراسیم

 

 






عید مبعث بر همگان مبارک باد .

امروز که از خواب بیدار شدم از خودم پرسیدم :
زندگی چه می گوید؟
جواب را در اتاقم پیدا کردم،
سقف گفت : اهداف بلند داشته باش!
پنجره گفت : دنیا را بنگر!
...
ساعت گفت : هر ثانیه با ارزش است!
آیینه گفت : قبل از هر کاری به بازتاب آن بیندیش!
تقویم گفت : به روز باش!
در گفت : در راه هدف هایت سختی ها را هُل بده و کنار بزن!
زمین گفت : با فروتنی نیایش کن!
و در آخر، تخت خواب گفت : ولش کن بابا بگیر بخواب !!!