منوی اصلی
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لینک دوستان
درباره
اسماعیل رهیده

اهل استان یزد شهرستان طبس - منطقه دستگردان می باشم. یاد ایام وبلاگی است که در سال 2005 با همراهی دوستانم در گروه های آموزشی مشهد مقدس آغاز و مقدمه ای برای وبلاگ نویسی مدارس گردید .

جستجو
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
یاد ایام (جعفرآباد)
Slide 1

کلاهبرداران هم در تاریخ جایی برای خود دارند. بوده‌اند کسانی که در دنیا چیزهایی را جعل کرده‌اند که عقل جن هم به آن نرسیده. البته ما در تاریخ کشورمان هیچوقت از این کارها نکرده‌ایم!

این نوشته کاملا جدی است.

  خواهشمندیم این چیزها را یاد نگیرید و برای یکبار هم شده اگر چیزی هم بدآموزی داشت شما خودتان با نیروی مثبت ذهنی آنرا به یک متن آموزنده تبدیل کنید.

مثلا اگر کسی میدان آزادی یا تخت جمشید را فروخت یا چیزی را جعل کرد، یا خلاصه از اینجورکارها! تعجب نکنید.

قبلا از این اتفاق‌ها افتاده است. مثلا فروش برج ایفل!

1- ویکتور لوستیگ

  Victor Lustig
سلطان کلاهبرداران تاریخ، مردی که برج ایفل را فروخت، مسلط به پنج زبان زنده‌ دنیا، صاحب 45 اسم مستعار با سابقه بیش از 50 بار بازداشت آن هم فقط در کشور آمریکا، مردی که می‌توانست زیرک‌ترین قربانیانش را نیز گول بزند، در سال 1890 در بوهمیا (کشور کنونی چک) در یک خانواده متوسط به دنیا آمد و در سال 1960 به آمریکا رفت.

سالی که بازار سهام به شدت رشد می‌کرد و به نظر می‌رسید که همه روز‌به‌روز پولدار‌تر می‌شوند و لوستیگ آنجا بود که از این موضوع و حماقت ذاتی آمریکایی‌ها سود برد.

در سال 1925 و پس از انجام چندین فقره کلاهبرداری بی‌عیب ونقص و پرسود، ویکتور به فرانسه و شهر پاریس رفت و در آنجا شاهکار خود را اجرا کرد. فروختن برج ایفل!

ایده این کلاهبرداری بعد از خواندن یک مقاله کوچک در روزنامه به ذهن ویکتور رسید. در این مقاله آمده بود که برج ایفل نیاز به تعمیر اساسی دارد و هزینه این کار برای دولت کمرشکن خواهد بود.

دینگ! زنگی در سر ویکتور صدا کرد و بلافاصله دست به کار شد. ابتدا اسناد و مدارکی تهیه کرد که در آنها خود را به عنوان معاون ریاست وزارت پست و تلگراف وقت جا زد و در نامه‌هایی با سربرگ‌های جعلی، شش تاجر آهن معروف را به جلسه‌ای دولتی و محرمانه در هتل کرئون (creon  ) که محلی شناخته شده برای قرار‌های دیپلماتیک و مهم بود، دعوت کرد.

شش تاجر سر وقت در سوئیت مجلل ویکتور حاضر بودند.

  ویکتور برای آنها توضیح داد که دولت در شرایط بد مالی قرارگرفته است و تأمین هزینه‌های نگه‌داری برج ایفل عملاً از توان دولت خارج است. بنابراین او از طرف دولت مأموریت دارد که در عین تألم و تأسف، برج ایفل را به فروش برساند و بهترین مشتریان به نظر دولت تجار امین و درستکار فرانسوی هستند و از میان این تجار شش نفر دعوت شده به جلسه مطمئن‌ترین افرادند. ویکتور تأکید کرد به دلیل احتمال مخالفت عمومی، این مسئله تا زمان قطعی شدن معامله مخفی نگه داشته خواهد شد.

فروش برج ایفل در آن سال‌ها زیاد هم دور از ذهن نبود.

این برج در سال 1889 و برای نمایشگاه بین‌المللی پاریس طراحی و ساخته شده بود و قرار بر این نبود که به صورت دائمی باشد. در سال 1909 برج به‌خاطر این‌که با ساختمان‌های دیگر شهر همچون کلیساهای دوره گوتیک و طاق نصرت هماهنگی نداشت، به محل دیگری منتقل شده بود و آن زمان وضعیت مناسبی نداشت.

چهار روز بعد خریداران پیشنهاد خود را به مأمور دولت ارائه کردند. ویکتور به دنبال بالاترین رقم نبود، ‌او از قبل قربانی خود را انتخاب کرده بود؛ مردی که نامش در کنار ویکتور در تاریخ جاودانه شد!

  

آندره پویسون (Andre poisson  ). در بین آن شش نفر، آندره کم‌سابقه‌ترین بود و امیدوار بود که با برنده شدن در این مناقصه، یک‌شبه ره صدساله را طی کند و کلاهبردار باهوش به خوبی متوجه این موضوع شده بود.

ویکتور به آندره اطلاع داد که در مناقصه برنده شده است و اسناد جهت امضا و تحویل برج در هتل آماده امضاست.

اما همان‌طور که تاجر عزیز می‌داند، زندگی مخارج بالایی دارد و او یک کارمند ساده بیش نیست و در این معامله پرسود با اعمال نفوذ خود توانسته است ایشان را برنده کند و...

آندره به خوبی منظور ویکتور را فهمید! پس از پرداخت رشوه، اسناد معامله امضا شد و آندره پویسون پس از پرداخت وجه معامله، صاحب برج ایفل شد!

فردای آن روز وقتی آندره و کارگرانش به جرم تخریب برج ایفل توسط پلیس بازداشت شدند، ویکتور لوتینگ کیلومترها از پاریس دور شده بود. در حالی که در یک جیبش پول فروش برج بود و در جیب دیگرش رشوه!

   

 






  (( اگر نمی توانی درخت باشی ،بوته باش ))
ولی بهترین بوته ای باش که در کناره راه می روید

اگر نمی توانی بوته ای باشی، علف کوچکی باش
و چشم انداز کنار شاه راهی را شادمانه تر کن
اگر نمی توانی نهنگ باشی، فقط یک ماهی کوچک باش
ولی بازیگوش ترین ماهی دریاچه!

همه ما را که ناخدا نمی کنند، ملوان هم می توان بود
در این دنیا برای همه ما کاری هست

کارهای بزرگ و کارهای کمی کوچکتر
و آنچه که وظیفه ماست ، چندان دور از دسترس نیست

اگرنمی توانی شاه راه باشی ، کوره راه باش
اگر نمی توانی خورشید باشی، ستاره باش

با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند
هر آنچه که هستی، بهترینش باش!






با کمال تأسف باخبر شدیم اقای علی فغانی همشهری عزیز و مدیر وبلاگ عشق اباد(http://www.alifaghani.parsiblog.com/) دار فانی را وداع گفت. این مصیبت را به همه همشهریان عزیز و خانواده محترمشان تسلیت عرض می نماییم و از خداوند متعال برای متوفی طلب مغفرت و برای خانواده محترمشان صبر جمیل مسئلت می نماییم.

تسلتبه یادبود این عزیز متن ذیل  را که توصیه کوتاه به همشهریان محترم می باشد به نقل از وبلاگ ایشان یاد اوری می کنم ( یادش گرامی باد ).

 

هر جامعه ی شهری از گروه های اجتماعی تشکیل شده است که بی اعتنایی به آنها موجب می شود کالبد شهری نتواند به سلامت خود اهمیت داده و با استحکام  به زیست خود ادامه دهد. در صورتی که به این گروه ها بی اعتنایی شود آن ها انگیزه ی مراقب یا زیست به هنجار و سالم در شهر را فراموش می کنند و اندک اندک چرک و پلیدی کالبد را فرا می گیرد و کسی یا کسانی نیستند که نسبت به پاک و آراستن آن بکوشند.مدیران موفق شهری کسانی هستند که با این گروه ها آشنا باشند و توان ایجاد ارتباط با این افراد را در خود و بدنه ی مدیریتی شهری ایجاد نماید. اگر مدیران شهری توان ایجاد تعامل و یک دلی و همکاری را با گروه های اجتماعی از دست بدهند بار سنگین شهری را باید تنهایی به دوش بکشند و این بار به یقین امکان مدیریت موفق را از مدیران شهری می ستاند و آن ها را به ناتوانی و ناشایستگی متهم می کند.








 

چشم‌هایتان را باز می‌کنید. متوجه می‌شوید در بیمارستان هستید. پاها و دست‌هایتان را بررسی می‌کنید. خوشحال می‌شوید که بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستید.. دکمه زنگ کنار تخت را فشار می‌دهید. چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق می‌شود و سلام می‌کند. به او می‌گویید، گوشی موبایل‌تان را می‌خواهید. از این‌که به خاطر یک تصادف کوچک در بیمارستان بستری شده‌اید و از کارهایتان عقب مانده‌اید، عصبانی هستید. پرستار، موبایل را می‌آورد. دکمه آن را می‌زنید، اما روشن نمی‌شود. مطمئن می‌شوید باتری‌اش شارژ ندارد. دکمه زنگ را فشار می‌دهید. پرستار می‌آید.

«ببخشید! من موبایلم شارژ نداره. می‌شه لطفا یه شارژر براش بیارید»؟

«متاسفم. شارژر این مدل گوشی رو نداریم»
.

«یعنی بین همکاراتون کسی شارژر فیش کوچک نوکیا نداره»
؟

«از 10سال پیش، دیگه تولید نمی‌شه. شرکت‌های سازنده موبایل برای یک فیش

 شارژر جدید به توافق رسیدن که در همه گوشی‌ها مشترکه».

«10سال چیه؟ من این گوشی رو هفته پیش خریدم»
.

«شما گوشی‌تون رو یک هفته پیش از تصادف خریدین؛ قبل از این‌که به کما برید».

 «کما»؟!

باورتان نمی‌شود که در اسفند1387 به کما رفته‌اید و تیرماه 1412 به هوش آمده‌اید. مطمئن هستید که نه می‌توانید به محل کارتان بازگردید و نه خانه‌ای برایتان باقی مانده است. چون قسط آن را هر ماه می‌پرداختید و بعد از گذشت این همه سال، حتما بوسیله بانک مصادره شده است. از پرستار خواهش می‌کنید تا زودتر مرخص‌تان کند.

«از نظر من شما شرایط لازم برای درک حقیقت رو ندارین»
.

«چی شده؟ چرا؟ من که سالمم»
!

«شما سالم هستید، ولی بقیه نیستن»
.

«چه اتفاقی افتاده»
؟

«چیزی نشده! ولی بیرون از این‌جا، هیچکس منتظرتون نیست»
.

چشم‌هایتان را می‌بندید. نمی‌توانید تصور کنید که همه را از دست داده‌اید. حتی

 خودتان هم پیر شده‌اید. اما جرأت نمی‌کنید خودتان را در آینه ببینید.

«خیلی پیر شدم»
؟

«مهم اینه که سالمی. مدتی طول می‌کشه تا دوره‌های فیزیوتراپی رو انجام

 بدی»..

از پرستار می‌خواهید تا به شما کمک کند که شناخت بهتری از جامعه جدید پیدا

 کنید..

«اون بیرون چه تغییرایی کرده»
؟



«منظورت چه چیزاییه»


«نه دیگه. از وقتی طرح ترافیک جدید رو اجرا کردن، مردم ماشین بیرون نمیارن»



«طرح جدید چیه»

 پارکینگ و تا گلستان سعدی رو از حفظ نشه، آزاد نمی‌شه».

«میدون آزادی هنوز هست»
؟

«هست، ولی روش روکش کشیدن»
.

«روکش چیه»
؟

«نمای سنگش خراب شده بود، سرامیک کردند»
.

«برج میلاد هنوز هست»
؟

«نه! کج شد، افتاد»
!

«چرا؟ اون رو که محکم ساخته بودن»
.

«محکم بود، ولی نتونست در مقابل ارباس A380 مقاومت کنه»
.

«چی؟!.... هواپیما خورد بهش»
؟

«اوهوم»
!

«چه‌طور این اتفاق افتاد»
؟

«هواپیماش نقص فنی داشت، رفت خورد وسط رستوران‌گردان برج»
.

«این‌که هواپیمای خوبی بود. مگه می‌شه این‌جوری بشه»
؟

«هواپیماش چینی بود. فیلتر کاربراتورش خراب شده بود، بنزین به موتورها نرسید،

 اون اتفاق افتاد».

«چند نفر کشته شدن»
؟

«کشته نداد»
.

«مگه می‌شه؟ توی رستوران گردان کسی نبود»
؟

«نه! رستوران 4سال پیش تعطیل شد»
..

«چرا»
؟

«آشپزخونه‌اش بهداشتی نبود»
.

«چی می‌گی؟!... مگه می‌شه آخه»
؟

«این اواخر یه پیمانکار جدید رستوران گردان رو گرفت، زد توی کار فلافل و

 هات‌داگ....».

«الان وضعیت تورم چه‌جوریه»
؟

«خودت چی حدس می‌زنی»
؟

«حتما الان بستنی قیفی، 14هزار تومنه»
.

«نه دیگه خیلی اغراق کردی. 12هزار تومنه»
.

«پراید چنده»
؟

«پرایدهای قدیمی یا پراید قشقایی»
؟

«این دیگه چیه»
؟

«بعد از پراید مینیاتور و ماسوله، پراید قشقایی را با ایده‌ای از نیسان قشقایی

 ساختن».

«همین جدیده، چنده»
؟

«70میلیون تومن»
.

«پس ماکسیما چنده»
؟

«اگه سالمش گیرت بیاد، حدود 2 یا 2 و نیم....»
.

«یعنی ماکیسما اسقاطی شده؟ پس چرا هنوز پراید هست»
؟

«آزادراه تهران به شمال هم هنوز تکمیل نشده»
.

«تونل ... چه‌طور»
؟

«تا قبل از این‌که شهردار بازنشسته بشه، تمومش کردن»
.

«شهردار بازنشسته شد»
؟

«آره»
.

«ولی تونل که قرار بود قبل از سال1390 افتتاح بشه»
.

«قحطی سیمان که پیش اومد، همه طرح‌ها خوابید»
.

«چندتا خط مترو اضافه شده»
؟

«هیچی! شهردار که رفت، همه‌جا رو منوریل کشیدن. مترو رو هم تغییر کاربری

 دادن».

«یعنی چی»
؟

«از تونل‌هاش برای انبار خودروهای اسقاطی استفاده کردن»
.

«اتوبوس‌های BRT هنوز هست»
؟

«نه! منحلش کردن، به جاش درشکه آوردن. از همونایی که شرلوک هلمز سوار می‌شد»
.

«توی نقش‌جهان اصفهان دیده بودم از اونا...» «نقش‌جهان رو هم خراب کردن»
.

«کی خراب کرد»
؟

«یه نفر پیدا شد، سند دستش بود، گفت از نوادگان شاه‌عباسه، یونسکو هم

 نتونست حرفی بزنه».

«خلیج‌فارس چه‌طور؟» «اون هم الان فقط توی نقشه‌های خودمون، فارسه. توی

 نقشه گوگل هم نوشته خلیج صورتی».

«خلیج صورتی چیه»
؟

«بعضی‌ها به نشنال‌جئوگرافیک پول می‌دادن تا بنویسه خلیج عربی، ایران هم

 فشار میاورد و مدرک رو می‌کرد. آخرش گوگل لج کرد، اسمش رو گذاشت خلیج

 صورتی...» «ایران اعتراضی نکرد»؟

«چرا! گوگل رو فیلتر کردن»
.

«ممنونم. باید کلی با خودم کلنجار برم تا همین چیزا رو هم هضم کنم»
.

«یه چیز دیگه رو هم هضم کن، لطفا»
!

«چیو»
؟

«این‌که همه این چیزها رو خالی بستم»
.

«یعنی چی»
؟

«با دوست من نامزد شدی، بعد ولش کردی. اون هم خودش را توی آینده دید، اما

 خیلی زود خرابش کردی. حالا نوبت ما بود تا تو را اذیت کنیم. حقیقت اینه که یک

 ساعت پیش تصادف کردی، علت بیهوشی‌ات هم خستگی ناشی از کار بود.

 چیزیت نیست. هزینه بیمارستان را به صندوق بده، برو دنبال زندگی‌ات»!

«شما جنایتکارید! من الان می‌رم با رییس بیمارستان صحبت می‌کنم»
.

«این ماجرا، ایده شخص رییس بیمارستان بود»
.

«ازش شکایت می‌کنم»

!

«نمی‌تونی. چون دوست صمیمی پدر نامزد جدیدته
».

؟

«اگر راننده‌ای وارد محدوده ممنوعه بشه، خودش رو هم با ماشینش می‌برن
.
؟

«هنوز توی خیابونا ترافیک هست»
؟






به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...

خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.

زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.

آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود

و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.

به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.

بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...

فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.

زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!

خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم:

هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم

قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم.

هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.

زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم.

و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:

رنگین کمانی به ازای هر طوفان، لبخندی به ازای هر اشک، دوستی فداکار به ازای هر مشکل، نغمه ای شیرین به ازای هر آه، و اجابتی نزدیک برای هر دعا. جمله نهایی: عیب کار اینجاست که من ""آنچه هستم"" را با ""آنچه باید باشم"" اشتباه می کنم، خیال میکنم آنچه باید باشم هستم، در حالی که آنچه هستم نباید باشم. /

                                                                                                  زنده یاد احمد شالو

احمد شاملو






انشالله عرفه بعد کربلا

انتظارم مى‏کُشد، یادى ز ما کن یا حسین!

 درد هجران را به وصل خود دوا کن یا حسین

گرچه دورم، بر نگاه دلنشینت جان دهم

کوفه را با یک نظر چون کربلا کن یا حسین!

بى‏نیازى گرچه از من، من به تو دارم نیاز

 پادشاهى، یک نگه بر این گدا کن یا حسین!

در حریم کعبه مى‏گردى چو اى سیمرغ عشق

عبد سرگردان خود را هم، دعا کن یا حسین!

عید قربان است فردا و ممنم قربانیت

 چون ندارم صبر، امروزم فدا کن یا حسین!

چون که دور افتاده‏ام، اى زائر بیت‏الحرام

 بام قصر کوفه را، کوه منا کن یا حسین!

مهربانى از دو سر، دارد چو لذت بیشتر

دیر شد احضار من، نامم صدا کن یاحسین!

آیم از شوق تو با سر، چونکه پابندم به عشق

 پاى بر فرقم بنه، کامم روا کن یا حسین!

چون «حسان» بسیار مى‏باشد گداى درگهت

 جمله را با یک نظر از غم رها کن یا حسین!

دارم اندر ذمّه‏ام حق خدا و خلق را

 خود به فضل خویشتن دِیْنم ادا کن یا حسین                                                                                                                             






اشکالات و معایب روش تدریس سنتی

روشهای جدید تدریس برای نجات تحصیل و آموزش

روشهای تدریس سنتی که مشخصه اصلی آن اقتدار معلم و معلم محور بودن و نیز باور بر این اصل است که معلم عامل اصلی انتقال دانش به دانش آموزانی است که آماده پذیرش آن هستند، امروزه دیگر برای آموزشهای همگانی کارآمد مفید نیستند.

امروز نوجوانهایی که وارد مقطع متوسطه می‌شوند، محصول خانواده‌هایی هستند که آنها را برای نقش دانش آموز بودن آماده ننموده‌اند و این دانش آموزان بیشتر در معرض شکست آموزشی و درسی می‌باشند. کارشناسان و متخصصان آموزش فرانسه برای رویارویی با این چالش حاصل از آزادی تحصیل ،روشها و رویکردهای ابتکاری را پیشنهاد و مطرح نموده‌اند که به آنها می‌پردازیم.

روشهای آموزشی تحت عنوان نظیریه کاربردی و عملی - نه هنر و نه علم بلکه برنامه عملی آنگونه که جامعه‌شناس فرانسوی امیل دورکیم آنرا توصیف می‌کند- می‌تواند پاسخگوی مشکلات حاصل از آزادی تحصیل باشد، که درست پس از جنگ اتخاذ گردید و در دهه‌های 80 و 90 با این هدف دولت که سالانه 80 درصد از نوجوانان به سطح دیپلم متوسطه می‌رسند شتاب بیشتری گرفت.

به دلیل رویارویی با مشکلات حاصل از آموزش همگانی و وسیع، نظریات آموزشی فعلی برای دانش آموزان نقش محوری را در نظام آموزشی قائل هستند. اصلی که در قانون اموزش و پرورش 1989 نیز حفظ گردید و گنجانده شد. طبق این اصل توصیه می‌شود که آموزش باید از علایق دانش آموزان آغاز شود و از این طریق آنها را در موقعیت یادگیری و آموزش قرار داد. در سالهای اخیر، این رویکرد در فرانسه از طریق ارائه ادبیات کودکان در مقطع ابتدایی و کارهای انفرادی تحت نظارت در مقطع متوسطه در قالب تکمیل یک پروژه بروی موضوع مورد علاقه دانش آموز و یا از طریق فنآوریهای جدید نمود پیدا کرده است. همه این روشها برای آشتی نوجوانان با یادگیری طراحی شده‌اند.

  روشهای تجدید نظر

رویکردهای تعدیلی و میانجی‌گرایانه تلاش می‌کنند تا با کسالت و خستگی موجود در مدارس که خود را نه تنها در قالب عدم علاقه که یکی از عوامل اصلی افت تحصیلی است نشان می دهد بلکه  یکی از  عوامل بروز خشونت نیز می باشد، مبارزه کنند. بنا به گفته تاریخدان آموزشی سوئیسی، چالز ماگنین، کسالت و بی‌انگیزه‌گی دانش آموزان نتیجه بی‌معنی بودن آموزش و تحصیل در جامعه است: "امروزه مدرسه دیگر لزوما جنبه قانونی ندارد. دانش لزوما به چیزهایی اطلاق می‌شود که جنبه کاربردی دارند و سریعا قابل استفاده هستند". هر چند مدرسه به تنهایی نمی‌تواند ارزش اجتماعی تحصیل را تقویت کند و افزایش دهد، اما در جایگاهی هست که بتواند دوباره به دانش و معلومات آکادمیک معنا و مفهوم ببخشد.

هدف از ترویج و ارائه رویکرد میان رشته‌ای که مورد تحسین زیاد جامعه‌شناس ادگار مورین قرار گرفت و بویژه در دروسی مقدماتی مقطع متوسطه لحاظ گردید – تلاش برای مبارزه با تجریه و جدایی موضوعات درسی و تخصصی سازی بیش از اندازه دانش ‌می‌باشد و بر رابطه متقابل ایندو  تاکید می‌نماید. برای مثال، ماهیت میان رشته‌ای درس ریاضیات و علوم تجربی (فیزیک و زیست‌شناسی) این امر را ممکن می‌سازد که نه تنها با ابزارها و وسایل مشترک (محاسبه) کار نمود بلکه با استفاده از نمایش کاربردهای عملی، ریاضیات را از حالت اتنزاعی صرف نیز خارج نمود.

یکی از منابع مهم ایده‌های ابتکاری در جهت تغییر مدارس، آموزش و تعلیم متمایز است که لوئیس لگراند در دهه 70 برای اولین بار آنرا مطرح نمود. لوئیس لگراند محقق موسسه تحقیقات آموزشی ملی فرانسه (INRP) است که هدف وی سازگاری روشهای تدریس با انواع مختلف دانش آموزان جهت افزایش مساوات در برخورداری از فرصتها و کاهش افت تحصیلی است. از این منظر، این روش جدید تدریس از هدایت کارهای دانش آموزی از طریق جلسات گفت و شنود آموزشی یا مشاوره که تا حدودی با ایجاد گروههای حمایتی در دبیرستانها آغاز شده است، حمایت می‌کند تا مدرسه بتواند منبع خود باشد، عبارتی که نخستین بار فلیپ میرویو پروفسور علوم آموزشی و کارشناس فرانسوی در روشهای آموزشی به کاربرد. هدف از این کار تاکید بر این موضوع است که دانش آموزان مرفه و ثروتمند نباید تنها کسانی باشند که از حمایت بیشتر و جانبی بویژه در دروس خصوصی سود ببرند.

دانش آموز را بطور کامل در نظر بگیرید

 تنوع و اختلاف دانش آموزان تنها از نظر اجتماعی نیست و این امر ما را وادار می‌کند تا جنبه‌های روحی و روانی دانش آموزان که خود منبع بالقوه موانع یادگیری است را نیز در نظر بگیریم و به آن توجه نمائیم. از این دیدگاه، کارشناسان آموزشی که عنوان اصلاح‌طلب دارند بر این اعتقاد هستند که باید نظام سنتی نمره‌گذاری و ارزشیابی براساس پایان کار را کنار گذاشت و در عوض از نظام ارزشیابی مستمر و ساختاری بهره گرفت که قادر است پیشرفت انجام شده را نشان دهد. "ارزشیابی ساختاری" همچنین این امکان را می‌دهد تا اثرات منفی نمرات بد روی دانش آموزان و بویژه تاثیر از بین بردن انگیزه و بی‌علاقه‌گی را به حداقل رساند. برای در نظر گرفتن آهنگ بیولوژیکی و مراحل رشد کودک که روان‌شناسی سوئیسی جین پیاژه بر آن تاکید داشت، نوعی سیاست تنظیم برنامه هفتگی مدارس شکل گرفته است که بر اساس آن روزهای کاری دانش آموزان در مدارس ابتدایی از سال 1980 در دبیرستان‌ها از سال 1990 کاهش یافته است.

موضوع دیگری که مورد سوال است نحوه سازماندهی دانش آموزان به صورت کلاسهای ثابت و از پیش تعیین شده است. آموزش متمایز بر این باور است که کلاسهای بزرگ را باید بر اساس نیازهای دانش آموزان به گروههایی که از نظر تعداد متفاوت هستند تقسیم نمود و این روش را جایگزین روش قبلی نمود. این گروه‌بندیها موقت خواهند بود و نه تنها امکان پیشرفت در روند یادگیری را ممکن می‌سازند بلکه از محصور شدن دانش آموزان در یک گروه ناجور یعنی گروه فراگیران کند و ضعیف نیز جلوگیری می‌کند. علاوه بر این، این روش چینش (چیدمان) به برنامه‌های هفتگی و زمانی جدید مدارس نیز اشاره دارد. و در آخر اینکه، این روش مستلزم آموزش معلمان در زمینه ‌فرهنگ آموزش، کار گروهی و مسئولیتهای جدید آنها در قبال آموزش همگانی و عمومی دانش آموزان نیز می‌باشد. بررسی کامل تمام عیار آموزش معلمان با کمک موسسات آموزشی آغاز شده است. اصلاح برنامه زمانی مدارس، ادامه دارد. این پیشنهادات که برخی از آنها هنوز در مرحله عمل به اجرا در نیامده است، شدیدا نحوه سازماندهی مدارس و مفهوم نقش معلم را به زیر سوال برده‌اند و دیگر نه تنها بر انتقال دانش بلکه بر راهنمایی دانش آموزان و تحصیلات و آموزش آنها در مفهوم وسیع یا به عبارت دیگر جامعه‌پذیری آنها تاکید می‌کنند. دیگر مفهوم سابق نقش و وظایف معلم در مدرسه مورد پذیرش اکثریت افراد نیست و در سالهای اخیر طرحهای تجربی و موفق زیادی در این زمینه انجام شده است.

آموزش بهتر معلمان (IUFMs)

موسسات دانشگاهی آموزش (IUFM) در سال 1991 تاسیس گردیدند و هدف از تشکیل آنها حرفه‌ای تر نمودن آموزش معلمان بوده است. در حال حاضر تعداد این موسسات بالغ بر 29 عدد است که89277 نفر در آنها آموزش می‌بینند.

این موسسات عمومی افراد مورد آموزش را برای آزمون رقابتی استخدامی برای معلمان ابتدایی و متوسطه و نیز آموزش اولیه آنها آماده می‌سازند از این به بعد، معلمان مقطع ابتدایی و متوسط آموزش‌های یکسانی را می‌بینند. این آموزشها موضوعات درسی را با مهارتهای تدریس عملی و نظری تلفیق می‌کنند و شامل "تجارب کاری تحت نظارت" در کلاس درس نیز می‌باشند.

نخبه‌گرایی

خانم Cecile ladjal، معلم فرانسوی که در حومه پاریس تدریس می‌کند، سالانه یک کار گروهی مانند مجموعه شعر یا تراژدی را با دانش آموزان خود انجام می‌دهد. هدف از این کار کمک به دانش آموزان برای توجه و علاقه به ادبیات و زبان فرانسوی است.

وی تلاش می‌کند تا دستیابی به فرهنگ والا  آزادانه انجام شود و فارغ‌التحصیلان هنری وی شایسته آموزش دانشگاهی باشند ولی در عین حال به دانش آموزانش که قرار است  دیپلم فنی دریافت کنند، اجازه نمی‌دهد در نوعی محدودیت خواه فرهنگی ، خواه زبان شناختی گرفتار و محصور شوند. برای این کار وی آثار کلاسیک مختلف و مشهوری از طبقه کارگر و در بیشتر قسمتها از سایر کشورها را به دانش آموزان جوان خود معرفی می‌نماید برای انجام اینکار او روشهای تدریس خود را اصلاح می‌نماید و تغییر می‌دهد. با توجه این اصل که "اگر فرد زیاد نخواند، نمی‌تواند بنویسد" وی جعبه‌های کتاب را به هر کلاس میآورد و به دانش آموزان پیشنهاد میدهد با توجه به توانایی و علاقه خود، کتابها را مطالعه کنند. او هر یک از دانش آموزان خود را در نوشتن و یا بازنویسی کارش راهنمایی می‌کند. در نهایت چاپ یا اجرای کار آنها به آنها ارزش و اعتبار می‌دهد و حق آنها در دسترسی به فرهنگ و فعالیتهای خلاقانه را اثبات می‌نماید.

INRP :‌از تحقیق به عمل (اجرا)

موسسه ملی فرانسه برای تحقیقات آموزشی با بودجه‌ سالانه 15 میلیون یورو، 280 کارمند از جمله 80 محقق دارد. این مجموعه که دفتر مرکزی آن در سال 2003 به شهر لیون انتقال یافت، مسئول توسعه تحقیقات آموزشی از زمان شکل‌گیری در سال 1976 بوده است. در حال حاضر، تاکید این مرکز بر فرایند‌ها و موقعیتهای یادگیری، تغییرات نظام آموزشی و دانش سازی،و حرفه معلمی است و از این طریق توجه خود را در جهت برآوردن توقعات و انتظارات جامعه از نظام آموزشی بیان می‌کند. INRP با 1650 معلم در دبیرستانها و مدارس ابتدایی کار می‌کند تا مطمئن شود که تحقیق آنها تا آنجا که ممکن است با واقعیات آموزش مرتبط است. این مرکز با مراکز IUFM و دانشگاههای خارجی و فرانسوی همکاری می‌کند.

این مرکز، کتابخانه ای که 000/600 جلد کتاب دارد، و مرکز انتشاراتی که سالانه 45 عنوان کتاب و 8 مجله منتشر می‌کند و نیز موزه ملی اموزش که در سال 1980 در شهر Rouen افتتاح گردید، نقش اطلاعاتی و نگهداری نیز دارد. و در آخر اینکه، این مرکز در زمینه آموزش محققین آموزشی با دانشگاهها و مراکز IUFM همکاری می‌کند و آثار فرانسوی یا خارجی را انتخاب و در کشور فرانسه توزیع نی‌نماید.

فهرست منابع

-Two voices for one school, Philippe Meirieu and Xavier Darcos, paris. 2003. "

-Affectivity in school, education and training; Gaelle Espinosa, paris. 2003.

- The child and his rhythms, why school must change: P. Testu, paris 2001.

- The differentiation of educational methods: Louis Legrand. Paris. 1995,

- Boredom at school: Aliette Armel, paris 2003.

- The pupils" job and meaning of school work: Phlippe, Perrenoud. Paris, 2000.

http://www.tehranedu9.ir/subparts/amozesh_motevaseteh

برگرفته از  www.zibaweb.com






استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان  واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.

در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است. در سال 1331 در حالی که از مدرسین معروف و از امیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند. در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد. در سال 1334 اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای 1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.

کنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت 1 بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد 1342 به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.

پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد.  در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می دهد. به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال 1346 به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال 1349 علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.

در سال 1348 به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال 1349 تا 1351 برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.

اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای 1351 تا 1357 به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می رسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدین خلق ایران » پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می نماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می کند. در سال 1355 به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته می شود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.

گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال 1355 موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار می گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود یا گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می رسد و امام و امت اسلام در حالی که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو می روند.

سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.راهش پررهرو باد .






مطالب ذیل به نقل از وبلاگ آموزش وپرورش -روانسنجی نقل شده است .(لینک مستیم وبلاگ در پایان مطلب)

شیوه های  یادگیری  در فراشناخت

•افزایش یادگیری : رمزگردانی اطلاعات جدید بر حسب طرح‌واره‌های قدیم که بیشتر شامل جذب است.
•شکل گیری ساختار: یادگیری طرح‌واره‌های تازه مثل : رانندگی در دفعه ی اول که دشوارترین نوع یادگیری است.
•دقیق شدن : انطباق کامل دانش به یک تکلیف ، در این روش تمرین زیاد لازم است. تندترین شیوه ی یادگیری است در واقع دقیق شدن یعنی پالایش یک طرح‌واره ی جدید.
•یادگیری از راه قیاس : مقایسه ی طرح‌واره ی جدید با قدیم. در این روش باید ابتدا طرح‌واره ی مناسب یافت شود و در موقعیت جدید به کار رود یعنی بر اساس مدل‌های قبلی، تجارب تازه ارزیابی و تفسیر شوند.
•نظام یاد در نظریه خبر پردازی ( فراشناخت

در نظریه های خبر پردازی فرایندهای یادگیری ، بیاد سپاری و یادآوری در ارتباط با یکدیگر مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرند.

•حافظه حسی
•حافظه کوتاه مدت
•حافظه بلند مدت

•حافظه ی حسی

حافظه ی حسی: نخستین مرحله خبر پردازی است که به آن مخزن حسی یا ثبت حسی نیز می گویند. در واقع نظام کلی گیردنده‌های حسی ما را حافظه حسی می گویند. این گیرنده‌ها تأثیرات محرک‌ها را برای 1 تا 3 ثانیه در خود نگاه می‌دارند و در این فاصله اطلاعات انتخاب شده به حافظه کوتاه مدت بر اثر توجه فرستاده می شود و بقیه حذف یا فراموش می شود . پس نخستین عامل مهم در یادگیری توجه و دقت است.

•حافظه کوتاه مدت
•حافظه کوتاه مدت: اطلاعات در حافظه کوتاه مدت به صورت ( صوتی ، دیداری ، معنایی ) رمز گردانی می شوند و حدود 30   ثانیه در حافظه کوتاه مدت باقی می‌ماند که اگر ( تمرین یا مرور، بسط معنا و سازمان دهی) شوند به حافظه دراز مدت می روند.
•اطلاعات حافظه کوتاه مدت از دو منبع تغذیه می شوند: 1- حافظه حسی 2- حافظه دراز مدت.
•حافظه کوتاه مدت را حافظه هشیار نیز می گویند . زیرا از تمام محتوای آن آگاه هستیم . هم‌چنین به آن حافظه فعال نیز می گویند. زیرا بطور فعال در ارتباط با اطلاعاتی است که می خواهند به حافظه دراز مدت برود . حافظه کوتاه مدت برای رفع نیازهای آنی بکار می رود و گنجایش آن محدود است:

2+_ 7 قطعه یعنی حفظ کردن دو شماره تلفن 7 رقمی از عهده حافظه ما بر نمی‌آید.

•حافظه دراز مدت
•حافظه دراز مدت: حافظه ی تمام عمر می باشد . اگر اطلاعات ر مز گردانی و تکرار و معنا دهی شوند به حافظه دراز مدت برای همیشه راه می یابند.

•انواع حافظه ی دراز مدت
•حافظه رویدادی: خاطرات ، فیلم ذهنی
•حافظه معنایی: معنا به صورت گزاره (علی کتاب را خرید) یا طرح واره ( خریدن از فروشگاه) ذخیره می‌شود.
•حافظه روندی : چگونگی روند انجام یک کار مثل : تعمیر کردن ، بازی کردن

گنجایش حافظه دراز مدت نامحدود است و طول مدت نگهداری اطلاعات از چند دقیقه تا تمامی عمر به طول می انجامد. بزرگترین محدودیت حافظه دراز مدت ، غیر فعال بودن آن است که بازیابی را مشکل می سازد.

•فرایند های حافظه یا شناخت
•مرور: دو کار می کند: حفظ اطلاعات در حافظه کوتاه مدت و انتقال آنها به حافظه دراز مدت . بهترین روش مرور دسته بندی ویژگیهای مشترک و همگون سازی پس تکرار و مرور است.
•معنا دهی : استفاده از اطلاعات موجود در طرحواره های قبلی برای فهمیدن مطالب جدید. اینکار با افزودن جزئیات و شاخ و برگ بیشتر بهتر صورت می پذیرد.
•سازماندهی : بهترین شیوه یادگیری مطالب پیچیده است که بر اساس شباهتها و تفاوتها استوار می باشد
•یادآوری و فراموشی

فراموشی یعنی ناتوانی در بیاد آوردن اطلاعات از حافظه دراز مدت. شاید اطلاعاتی که فکر می کنیم فراموش کرده ایم اصلاً به حافظه دراز مدت وارد نکرده ایم پس یادگیری یعنی اندوزش اطلاعات در حافظه دراز مدت و فراموشی واقعی یعنی از بین رفتن اطلاعات در حافظه دراز مدت.

•علت فراموشی
•علت فراموشی در حافظه حسی: بی توجهی
•علت فراموشی در حافظه کوتاه مدت: گنجایش محدود ( جانشینی اطلاعات جدید بجای قدیم ) ، محواثر ( حذف خود بخودی)
•علت فراموشی در حافظه دراز مدت:
qسرکوب یا واپس زدن: ناتوانی به یاد آوردن رویدادهای ناخوشایند (فراموشی هیجانی)
qتداخل : بازداری پس گستر و بازداری پیش گستر
qمشکلات بازیابی: نداشتن سرنخ ها و نشانه ها

راهنمایی هایی به معلمان در استفاده از نظریه ی فراشناخت

•توجه دانش آموزان را به مطالب درسی جلب کنید.
•به دانش آموزان کمک کنید تا نکات مهم را از نکات غیر مهم جدا کنند و بر مطالب با اهمیت تأکید بورزند
•به دانش آموزان کمک کنید تا اطلاعات جدید را با آنچه از قبل می دانند ارتباط دهند
•فرصت تکرار و مرور اطلاعات را به دانش آموزان بدهید
•موضوعات درسی را به طور سازمان یافته و روشن ارائه دهید
•بر معنی مطالب تأکید کنید نه بر حفظ طوطی وار آنها
•توجه دانش آموزان را به مطالب درسی جلب کنید
•پیش از آغاز درس توجه دانش آموزان را به خود جلب کنید. با یک سؤال درس خود را شروع کنید تا کنجکاوی دانش آموزان را برانگیزید.
•تحرک داشته باشید، از حرکات سر ودست خود استفاده کنید، از یکنواخت صحبت کردن بپرهیزید.
•با نزدیک شدن به دانش آموزی که در ضمن تدریس شما حواسش پرت شد، توجه او را به خود جلب کنید. نام او را صدا بزنید، و در صورت امکان سؤال ساده ای که بتواند جوابش را بدهد از او بپرسید.
•هدف درس را به دانش آموزان بگویید . فایده و اهمیت درس را برای آنها توضیح دهید.
•از دانش آموزان بپرسید تا بگویند چرا یادگیری مطالب درس برای آنها مفید است.
•توجه دانش آموزان را به مطالب درسی جلب کنید
•از طریق پرسیدن سؤالهایی نظیر " اگر... چه اتفاقی می افتد؟ "‌ کنجکاوی دانش آموزان را تحریک کنید.
•از امور غیر مترقبه استفاده کنید( مثلاً معلم پیش از تدریس درسی درباره ی فشار هوا می تواند با زیاد باد کردن یک بادکنک باعث ترکیدن آن بشود).
•شرایط فیزیکی را با تغییر دادن وضع صندلیها یا از راههای دیگر تغییر دهید.
•کانالهای گیرنده ی حسی را از طریق تدریس دروسی که نیاز به لمس کردن ، بوییدن ، یا چشیدن دارند تغییر دهید.
•تحرک ، حرکات بدنی ، و صدای خود را تغییر دهید.
•از رفتارهایی که موجب حواس پرتی می شوند ، مانند زدن مداد بر روی میز یا دست زدن به موهایتان خودداری کنید.
•جدا سازی نکات مهم  از نکات غیر مهم
•مثال :
•هدفهای آموزشی را در اختیار دانش آموزان قرار دهید تا از قبل بر آنها معلوم گردد که چه چیزی را باید بیاموزند مطالبی را که توضیح می دهید با هدفهای آموزشی مرتبط باشد. « حال می خواهم به طور دقیق برای شما اطلاعاتی را توضیح دهم که برای رسیدن به هدف شماره ی یک که در روی تابلو نوشته شده به آن نیاز دارید. »
•وقتی که به مطلب مهمی می رسید، مکث کنید، از دانش آموزان بخواهید تا آن را تکرار کنند. آن مطلب را با گچ رنگی بر روی تابلو بنویسید، یا از دانش آموزان بخواهید تا آن مطلب را در جزوه یا کتاب خود علامت گذاری کنند.
•ارتباط دادن اطلاعات جدید با
اطلاعات قدیم
•مثال :
•پیش نیاز ها یا رفتار های ورودی را مرور کنید تا یادگیرندگان اطلاعات مورد نیاز برای یادگیری موضوع تازه را به یاد آورند.
•طرح یا نموداری را مورد استفاده قرار دهید تا از طریق آن رابطه ی میان آنچه را قبلاً گفته اید و آنچه را که بعداً خواهید گفت نشان دهید.
•تکالیفی به دانش آموزان بدهید که در آن اطلاعات آموخته شده عملاً مورد استفاده قرار گیرند.
•تکرار و مرور
•مثال :
•درس خود را با مرور مختصری از تکالیفی که دانش آموزان باید انجام می دادند آغاز کنید.
•از آزمون‌های مختصر به طور مرتب استفاده کنید.
•تمرین وتکرار مطالب را به صورت بازی درآورید، یا از دانش‌آموزان بخواهید تا با هم کار کنند و همدیگر را بیازمایند.
•ارائه مطالب به شکل سازمان یافته
•مثال:
•منظور خود را از آموزش درس به طور کاملاً روشن برای یادگیرندگان توضیح دهید.
•رئوس مطالب درس را در آغاز درس در اختیار دانش آموزان قرار دهید، و در صورت امکان آن را بر روی تابلو یا اورهد بنویسید تا خود به ترتیب آنها را دنبال کنند. وقتی که دانش آموزان سؤالی می‌کنند یا توضیحی می دهند آن را به رئوس مطالب ارتباط دهید.
•در پایان هر بخش و در پایان درس خلاصه ای از آنچه را که گفته‌اید برای یادگیرندگان بازگو کنید.

•تاکید بر معنای مطالب
•مثال :
•در آموزش یک کلمه ی تازه به دانش آموزان کمک کنید تا این کلمه را به کلمه ای که قبلاً یاد گرفته اند ربط دهند. کلمه ی " مدور" با کلمه ی " دور" هم ریشه است و معنی آن " گرد" است.
•در آموزش مفاهیم باقیمانده، از دانش آموزان بخواهید اشیاء را در مجموعه های 2، 3، 4، 5، 6، و 7 تایی دسته بندی کنند و در هر مورد از آنها بپرسید چه چیزی باقی می ماند.
منبع مطالب :





تغییرات جدید در فرم ها و جدول توزیع تقدیرنامه ها و ارائه عوامل پیشنهادی عملکرد معلمان تربیت بدنی در فایل ضمیمه لینک زیر ارائه شده است . امید است همکاران محترم نظرات خود را در خصوص این تغییرات و راهکارهای پیشنهادی خود را جهت دسته بندی و انعکاس در بخش نظرات وبلاگ ثبت فرمایند .

جهت دریافت کامل دستورالعمل به آدرس زیر مراجعه کرده و فایل ضمیمه را دریافت نمایید .

 

http://edari.medu.ir/IranEduThms/theme2/cntntpge.php?pgid=26&rcid=162





ارزشیابی - فرم ارزشیابی معلمان - تغییرات ارزشیابی